چرا فیلترینگ؟ تا به حال فکر کرده اید که سران فیلترینگ، همان ها که لم داده رو صندلی هایشان حکم فیلترشدن یک سایت را با روزی چند هزار ویزیتور صادر می کنند چه در سر دارند؟ از چه می ترسند آخر؟ آنها که ادعا می کردند این ضعیفه ها ترس ندارند و باید مثل یک مرد تو سرشان بزنی تا به تو سرویس دهی کنند ! از چه ترسیدند؟
فیلترینگ یعنی ترس. یعنی هراس. یعنی ما خشمگین می شویم. یعنی اینها بر خلاف نظر ما می نویسند. یعنی در دنیای مردانه ی سایبرهم حالشان را می گیریم. یعنی دنیای اینترنت هم باید مردانه باشد. هرکس مردانه نوشت سایتش حق حیات دارد و هر کس که نه، ما مردانه! با آنها برخورد می کنیم.
مگر تریبون فمینیستی چه می نوشت؟ مگر این همه بلاگ فیلتر شده چه می نوشتند؟ آیا باز هم چمدان های دلار در خانه شان می رسید؟ اما اینها از آگاهی مردم می ترسند. از دانستن. از شناختن حقیقت. از اینکه ما بدانیم در دنیا چه می گذرد و در این شهر با ما چه می کنند؟
دیگر فیلتر کردن سایتی مثل گویا برایشان فایده ای ندارد. هر سایت ایرانی برای خودش چندین آینه دارد با آدرس های مختلف. هر بلاگ ایرانی هم برای خودش منبعی است از آگاهی. اخبار پشت درهای تاریکی نمی مانند. بلاگ به بلاگ نقل می شود حتا اگر سایت اصلی مسدود باشد. سانسور گرچه جلوی جریان روان آب را می گیرد اما این چشمه ی جوشان برای خودش راهی جدید از میان سنگ ها می یابد.
راستی فکر کرده اید چه حکومت هایی از آگاهی مردم می ترسند؟ چرا کسانی که در ظلمت و تاریکی نشسته اند و جایشان را دوست دارند از جرقه ی نوری حتا می ترسند. و کلیه ی کسانی که شمعی در مشت دارند برایشان حکم دشمن را دارند گرچه حتا اگر هم قبیله و هم شهری شان باشند.
به دوستان تریبون سلام خود را می رسانم. می گویم عجب مدارید که اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. باید دیر یا زود منتظر چنین روزی می بودید. هر کس در این سرزمین از جان ودل کار کند و عشق بورزد سانسور خواهد شد. عذرش را می خواهند. و بعد اخراج. سانسور. حذف. و سکوت.
اگر شمعی در مشت دارید نگهش دارید چرا که خانه ی قدیمی ما هزاران پنجره دارد به سوی آفتاب. و هزاران نهال کوچک و ظریف نشسته در تاریکی در انتظار روزنه ای. روزنه ها بسیارند و صاحبان این خانه خام طمع و کوته فکر.
باید به فکر سایت های آینه بود. دامین های جدیدی ثبت کنید و بتابید. کاری را سراغ دارید که در سرزمین ما با آرامش خیال انجام شود؟ عجب مدارید از سختی راه و به جوانه های در انتظار آفتاب فکر کنید. نورانی کردن این خانه کاری سخت اما شدنی است. نمی دانم این چه انرژی است که ما را به نوشتن ترغیب می کند در حالی که نه به حقوق آخر ماه چشم دوخته ایم نه در انتظار پاداشیم. مهدی خلجی راست می گوید: اینترنت در دنیای امروز برای ایران همان نقش نوار کاست را دارد در زمان انقلاب. دل قوی دارید.