ایرانیان بزرگوار، دوستان عزیز !
یکسال است انسانی که چون ما احساس دارد و جوانی، در زندان است به خاطر بلاگش. همانطور که من و تو می نویسیم. او هم نوشت. او به دو سال زندان محکوم شده است. ما می توانستیم جای او باشیم. بلاگش را که می خوانم گویا بر دفتر خاطراتش فضولی می کنم. نمی دانم چرا ساکتید؟ ساکتیم؟ چگونه می شود این ظلم را تحمل کنیم؟ مگر آستانه ی تحملمان چقدر است؟
بلاگ او واقعن هیچ مطلب قابل اعتراض ندارد پس می بینید بهانه ها برای به زندان انداختن ما زیادند. هر کدام ما، دوستان بلاگی مان شاید، می توانستیم جای او باشیم. می توانید خودتان را تجسم کنید در چنین حالتی؟ دو سال از عمرتان را در زندان باشید به خاطر دست نوشته هاتان در بلاگتان؟ اگر پسر رجبعلی مزروعی نباشید و پدرتان هم نماینده ی مجلس نباشد و شاید پارتی هم نداشته باشد و دوستان بلاگرتان هم فراموشتان کنند، تازه می شوید مثل مجتبا.
کوچکترین کاری که می توانیم بکنیم منتشر کردن خبرهای مجتبا است در بلاگ هایمان. بلاگ های ما روزنامه های شخصی ما هستند. چرا داخل روزنامه ی شما نباید ستونی برای چنین ظلم هایی باشد؟
نامه ی محمدرضا نسب عبداللهی، نجمه اميدپرور را برای آزادی مجتبا لطفن منتشر کنید. از همه ی شما خواهش می کنم بی تفاوت نباشد.
نامه ی سرگشاده به رییس دستگاه قضایی
آزادی برای مجتبا سمیعی نژاد
حمایت بی حمایت - ما ایرانی هستیم!
آيا با اين کارتان، مجتبا را مسلمان میکنيد؟
نگاهی به پرونده مجتبی سمیع نژاد، تنها وبلاگ نویس در زندان جا مانده