فیلم با صحنه ی کلاس درس شروع می شود و بچه های کلاس آنچه از چه گوارا می دانند می گویند تا اینکه معلم گفته های آنها را در مورد قهرمان تاریخی ملت کوبا و آمریکای لاتین کامل می کند.
فیلم با موزیک های زیبای تاریخی در مورد چه گوارا ادامه پیدا می کند. پومبو همرزم چه گوارا و کامیلو گوارا پسرش و اورلاندو بورگو معاونش و ماریا کارمن محقق و تاریخدان کوبایی در مورد او سخن می گویند.
ماریا کارمن محقق و تاریخدان در مورد چه می گوید: از سال 1968 با شروع جنبش دانشجویی در اروپا و مخصوصن در فرانسه در تمامی تظاهرات ها تصویر " چه " به چشم می خورد. اکنون نیز چنین است به عبارتی تصویر چه در تمامی جنبش های انقلابی درسراسر دنیا حاضر بوده است. بر خلاف آنچه دشمن می اندیشد تصویر چه هیچگاه مخدوش نشد و از بین نرفت.
کامیلا گوارا در مورد او می گوید: خیلی ها پیراهن و با بلوزی که عکس چه گوارا دارد بر تن می کنند. ممکن است خیلی از آنها حتا ندانند که چه گوارا کیست که در این صورت این ناآگاهی انها برای همیشه نخواهد ماند. چرا که روزی از خود خواهند پرسید چه گوارا که بود؟ و چه کرد؟ و کم کم به فکر می روند و اینجا چه گوارا تنها به عنوان یک عکس روی یک بلوز نمی باشد.
در بخش مستندی خود چه گوارا اینگونه سخن می گوید: (سال 1959 چند ماه قبل از پیروزی انقلاب کوبا)
در تمام این شانزده ماهی که در سیرا ماسترا بوده ایم روزنامه نگاران زیادی از تمام نقاط دنیا به اینجا آمده اند و بخش به اصطلاح داستانی این جنگ چریکی را به عهده گرفته اند. امروز از فرصت به دست آمده در دیدار با یک روزنامه نگار کوبای استفاده می کنم و اولین سلامم را به ملت کوبا تقدیم می کنم. ملتی که تصمیم به دفاع از آنان گرفته ام و آنان را فقط از طریق اعمال و تفکرات رییسمان فیدل کاسترو می شناسم.
چه گوارا در مجمع عمومی سازمان ملل در14 دسامبر 1964 می گوید:
اکنون، آری تاریخ باید بیچارگان امریکا،استعمار شدگان و تحقیر شدگان امریکای لاتین را که برای همیشه تصمیم به نوشتن تارخ خود گرفته اند را در خود جای دهد و این موج بغض لبریز شده و این موج عدالت مطالبه شده و حقوق پایمال شده که از سرزمین های امریکای لاتین برخواسته، این موج دیگر باز نخواهد ایستاد. این موج هر روز که بگذرد رشد خواهد کرد چرا که این موج متشکل از اکثریت مردم در تمامی زمینه ها می شود. اکثریتی که با کار و زحمت ثروتها را انباشته می سازند، ارزشها را می آفرینند و چرخ های تاریخ را به حرکت وا می دارند و الان از خواب طولانی و ویرانگری که به آنها تحمیل شده بود، بیدار می شوند. این مردم فریاد دیگر بس است را سر داده و خود راه افتاده اند و پیشرفت عظیم شان دیگر متوقف نخواهد شد تا اینکه سرانجام استقلال واقعی را، که برای آن، بارها بیهوده مرده اند را فتح کنند. در هر صورت کسانی که الان کشته می شوند مثل مردم کوبا و مردم پلایا گیرون برای استقلال واقعی و ترک نشدنی شان جان می بازند. ( سخنانش با تشویق متوالی در مجمع عمومی پایان می پذیرد).
او در لاهیگورا در بولیوی در 8 اکتبر 1967 توسط عوامل سیا دستگیر شد و در 9 اکتبر توسط سربازانی که دستور قتل اورا از ریس جمهور امریکا داشتند کشته شد.
بقایای جسد او در واله گرانده ی بولیوی در سال 1997 کشف شد. و در 12 جولای 1997 بقایای جسد او وهمرزمانش به کوبا انتقال یافت و مردم هاوانا از مقابل تابوتش گذشتند تا برای آخرین بار وجود یک قهرمان اسطوره ای را حتا در تابوت ابدیت اش حس کنند.
چه گوارا در وصیت نامه اش به فرزندانش اینگونه می نویسد:
هیلدا، آلییدا، کامیلو، سلیا و ارنستو، عزیزان من !
اگر ناچارید که این نامه را بخوانید، علتش اینست که من دیگر در بین شما نخواهم بود. آن موقع شما مرا به سختی به خاطر می آورید و کوچکترها که مرا اصلن به یاد نخواهند داشت. پدر شما فردی بود که کارها و افکارش با یکدیگر هماهنگ بود و شکی نیست که او نسبت به اعتقادات خود وفادار بوده دوست دارم انقلابی های خوبی از آب درآیید. تا می توانید مطالع کنید تا با روش ها و فنونی که شما را بر طبیعت مسلط می کنند کاملن آشنا شوید. فراموش نکنید که انقلاب مهمترین چیز است و ما هرکدام، به تنهایی، ارزش نداریم. مهمتر از همه، همیشه این توانایی را داشته باشید که هرگونه ظلمی را که در جایی از این دنیا نسبت به کسی روا داشته می شود، عمیقن بررسی کنید. این زیباترین خصلت یک فرد انقلابی است. به امید دیدارهای هر چه بیشتر با شما بچه های کوچک من! می بوسمتان و در آغوشتان می گیرم. پدر
بی هیچ اغراقی از تماشای فیلم مستندگونه ی خداحافظ ارنستو اثر پویان شاهرخی که با کمک خانه ی سینماگران جوان ساخته شده لذت بردم. او که برای تهیه ی فیلمش به کوبا سفر کرده به خوبی از عهده ی معرفی دقیق یک اسطوره ی بزرگ در قرن چپاول و زورگویی غرب به کشورهای جهان سومی بر آمده است.
گرچه ارنستو چه گوارا پاک بود و آزادمرد اما انقلاب کوبا مانند اکثر انقلاب های بزرگ قرن بیستم به دیکتاتوری خشن همکار قدیمی او فیدل کاسترو انجامید. چهره ی چه گوارا مرا یاد جوانان خالص و پاک ایرانی می اندازد که برای انقلاب سال 1979 خونشان بر خیابان های ایران جاری بود و آن زمان آنها در فکر آزادی و جنگ با دیکتاتوری بودند شاید نمی دانستند از بطن انقلاب خروشان آنها دیکتاتوری از نوعی دیگر زاییده می شود.
پ.ن. درباره ی زندگی چه گوارا قبلن نوشته ام: افسانه ی چه