خواهر از فرودگاه لندن زنگ میزنه به موبایلم، صداش خوب نمییاد از آخر میفهمم چی میگه. با خنده برام ترانهی اندی رو میخونه:
ای بهار ای آسمون
عیدی میرم به خونمون
داد می زنم ایجان ایجان ایجان
دارم میرم به تهران
دارم میرم به تهران
منتظرم تا تو فرودگاه بغلش کنم.