رفتند و خانه دوباره ساکت شد. تنها اثر صداها و هیاهوی نوروزیشان بر در و دیوار مانده است. سخت است جدایی. سخت است بوسیدن کسی که دوستش میداری و گفتن خداحافظ با بغض. میدانم دوباره میبینمشان، اما دلم طاقت ندارد. از فردا کلی وقت دارم تا باخاطرههای قشنگ نوروز امسال، رویاهای روزمرهام را پرکنم. هنوز صدایش را میشنوم مانده در خانه. دلتنگ صدایش هستم و گاهی خندههامان. ساعت 4 صبح را نشان میدهد و من هنوز خوابم نمیبرد. امان از این دل ...