خیلی دوست دارم خودم را جای دل پرستو بگذارم و بدانم لذت ورزشگاه رفتن و فریاد زدن چقدر است. میدانم کسانی که برای رفتن به ورزشگاه چند باری پشت در آزادی ایستادند و حق خود را خواستند حتمن الان خوشحالاند. اما نباید در کشوری که کمترین حقی را برای زنان به رسمیت نمیشناسد برای گرفتن حقوق پایمال شده اولویت بندی کنیم؟
آیا رفتن به ورزشگاه اینقدر مهم شده است؟ تمام آزادیهایمان در کف دست و این یکی مانده؟ دیه و قانون طلاق و قانون خندهدار حضانت، همه عادلانه شدهاند؟ فقط غصهی ورزشگاه رفتن و هورا کشیدن داریم؟ اینقدر کم و خاکستری شدهایم که با فرمان احمدینژاد شاد شویم؟ بخندیم و تبریک بگوییم؟
هنوز این روزها شاهد گشتهای بازرسی حجاب دختران و اندرزهای خندهدار و نگاههای خردکنندهی حکومتچیان هستیم. هنوز آزادی نوع پوشش نداریم. هنوز قانونهای مردسالارانهی زیادی داریم که باید برایش جنگید تا کمترین حقی را در آنها به سوی زنان بختبرگشته تغییر دهیم. هنوز این مجلس برای آنتنهای ماهواره 5 میلیون تومان جریمه تعیین میکند. هنوز در فکر بگیر و ببند هستند. خندهدار است اما واقعی. شادی رفتن به ورزشگاه با خانواده ( یعنی همراه مرد ) دیگر چیست؟
بیایید کمی تیزبین باشیم و این بازیهای مسخرهی اینان مارا گول نزند. نه این مردک و نه هیچ وزیری در دولتش دلش برای زنان این سرزمین نسوخته است؛ او گدایی محبت میکند نمی بینید؟ او گدایی توجه به حقوق شهروندی را میکند نمیبینید؟ دلم میسوزد وقتی میبینم زنان شهرستانهای دور برای حقوق اولیهی انسانی خود در راهروهای دادگاه فرسوده میشوند و عدهای در تهران برای سیاستهای یک بام و دو هوای این آقا و این حکومت هورا میکشند. دلم میسوزد. همین.
لیلی نیکونظر ـ چه آسون ميشه ما رو كشت
سحر طلوعی ـ دست گدايی آقای رييس جمهور