ما به خیابانها میآییم و فریاد میزنیم. ما مشتهای خود را گره میکنیم و فریاد میزنیم. ما مردم شرافتمندی هستیم. ما به خیابانها میآییم بدون هیچ وعدهای. تا زمانی که ما زندهایم نخواهیم گذاشت دنیا به کام ظالمان بچرخد.
ما به خیابانها میآییم و فریاد میزنیم؛ نه برای گنجی، نه باطبی نه شکنجههای سحابی. ما به خیابانها میآییم و فریاد میزنیم نه برای آزادی، نه برای اعدامهای غیرقانونی، نه برای انتخابات مجعول، نه برای گرمای خفه کنندهی تابستان 67.
ما به خیابانها میآییم و فریاد میزنیم، نه برای فرار دگراندیشان، نه برای گرانی، نه برای رانتخواری، نه برای خفقان، نه برای آزادی مطبوعات، نه برای شکنجهی زندانیان، نه حتا برای یک اندیشمند غیرسیاسی به نام رامین جهانبگلو.
ما به خیابانها میآییم و فریاد میزنیم برای یک کارتون. حتا با اینکه آن کاریکاتوریست از ما معذرت خواسته است، ما نمیتوانیم چنین ظلمی را تحمل کنیم. ما بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم. مگر نمیدانید مهمترین موضوعی که ما را به خیابان میکشاند تنها کارتونهایی است که در هر نقطهای از دنیا کشیده میشود؟ ما این کارتونها را نمیتوانیم تحمل کنیم، چرا باور نمیکنید؟ مگر ما را نمیشناسید؟
هادی تونز: «مانا نيستانی بازداشت شد»
بيانيه کارکنان روزنامه ايران: «ما اهل ايرانيم، اهل"ايران"»
گزارش کامل داستان کاریکاتور مانا نیستانی
برای خواباندن تشنج در مناطق آذریزبان راه بهتری وجود ندارد؟
فقط شائبه اهانت...
بزرگمهر حسینپور:راستی شما خندهتان نمیگیرد؟