اگر شما در کشوری زندگی میکردید که وقتی بعد از یک روز گرم و نفسگیر به خانه بر میگردید آب شهرتان به طبقهی دوم نمیرسید چه میکردید؟ اگر این کشور شما به جای بازسازی مدارس و شیوههای قدیمی تربیتی کودکان چندین کیلومتر را با هزینهی چندین میلیارد دلار در زیرزمین برای رسیدن به بمب اتم راهرو میساختند چه میکردید؟
اگر شما در سرزمینی زندگی میکردید که ارزش همهی زندگیتان رویهمرفته نصف مرد همسایهتان بود به جرم زن بودن به کدام دادگاه این سرزمین شکوه میبردید؟ اگر شما در سرزمینی زندگی میکردید که دولت محترم از ترس دانستن شما همهی سایتهای خبری دنیا را فیلتر کرده باشد چه میکردید؟
اگر شما در سرزمینی زندگی میکردید که به قول آن شاعر آزاده مزد گورکن شهرتان از آزادی آدمی افزون بود سر به کدام بیابان میگذاشتید؟ اگر شما در سرزمینی زندگی میکردید که نکبت، فقر، تبعیض، رانتخوری، تقلب، ظلم، قتل، فحشا، اعتیاد همه را با هم در یک چشم به هم زدن شهرتان بر سر ابرهای خشک و بیآب فریاد میزد چه میکردید؟
اگر شما در ایران در سال 1385 زندگی میکردید کدام درد سرزمینتان را فریاد میزدید؟ من فرار میکردم. الان هم همهی سعیام را میکنم تا زودتر فرار کنم. لطفن به کلمهی فرار توجه کنید. مهاجرت نه! فرار. فرار فرار فرار ....
پ.ن. این پست را برای بحث مهاجرت نوشتم که در بلاگ انار عزیز در جریان است.