آنقدر نوشتهاش بیارزش بود که قصد نداشتم حتا توجهی به او بکنم. قبلن که نقدش کرده بودم نشان داده بود ارزش یک نقد را هم نمیداند و ندارد. از آنجا که سرزمین رویایی را بیشتر یک بلاگ اجتماعی میدانم فکر میکنم اگر جواب این جفنگیات را ندهم شاید باورش شود که دارد در سالن تاریک فریاد میزند و کسی نیست چراغی روشن کند.
او که خود را در همهی زمینهها متخصص میداند احساس میکند در هر بحثی باید خودی نشان دهد و چیزی بنویسد. حال اگر سواد و رشتهاش هم قد ندهد فقط قصدش های و هوی و همگام شدن با بقیهی رفیقانش است و شاید خندیدن به جماعتی که به او و نظراتش از سر دلسوزی و بیاطلاعی نگاه میکنند و او را شایستهی ترحم میدانند. برایش متاسفم که فکرش هنوز همانند مردمان 50 سال قبل مردسالار، تنگ و تاریک و سنتی است و کورسوی منطق، دلیل و برهان و علم روز دنیا برایش محلی از توجه ندارد.