اول ـ خواستم تسلیت بگم بازگشت تیم ملی فوتبال ایران را به ده سال قبل. مثل اینکه مطبوعاتیها موفق شدند با بالا بردن سطح انتظارات مردم، به خوبی فاتحهی تیم ملی را بخوانند و باز هم همان آش و کاسهی قدیمی. سیاستهای علیآبادی هم خوب پیش رفت و در بهترین زمان در حالیکه مطبوعات ذهن جامعه رو طوری آماده کرده بودند که ابران باید مکزیک و پرتغال را شکست میداد آخرین رییس فدارسیون دوران خاتمی رو برکنار کرد. احساس میکنم همهی اینها یه بازی بود برای برانکو و دادکان. خیلیها منتظر بودند تا ایران یه مساوی بکنه و یا از تیم چهارم جام دوتا گل بخوره و باخت ایران رو توی بوق بکنن تا مردم احساس کنن این حق تیم مسلمون ایرانه تا این جام را هم مثل جام انرژی هستهای بالای سر ببره !
دوم ـ اینطور که بهمن آقا نوشته دیروز احمد باطبی در آخرین روز اعتصاب غذا در دفتر ادوار دیده شده. خواستم بگم که خیلی از آزادی باطبی خوشحالم. کسی که بیشترین ظلم بهش شد. خودتون حتمن میدونین و لازم نیست چیزی اضافه بنویسم.
سوم ـ از اینکه سرزمین رویایی اینقدر سیاسی شده معذرت میخوام. خودم از سیاست بیزارم. دلم نمیخواد اینجا سیاسی باشه اما خبرهای این روزهای اخیر منو ناگزیر میکرد. گرچه میدونم با نوشتههای من و امثال من آب از آب تکون نمیخوره. اما خواستم بگم سرزمین رویایی کماکان یک بلاگ اجتماعی خواهد بود. سعی میکنم کمتر بحثهای سیاسی رو اینجا مطرح کنم. گرچه برای دغدغههام هیچ محدودیتی نمیگذارم و دوست دارم اونچه رو که بهش فکر میکنم اینجا هم بنویسم.
چهارم ـ دوست نازنینی میگفت چرا وارد بحثهای بیهودهی بلاگستان میشی؟ چرا خودتو اذیت میکنی و با کسانی بحث میکنی که میدونی در نظراتشون دربارهی اون موضوع خاص با حرفهای تو هرچند با دلیل و منطق، تغییری ایجاد نمیشه؟ گفتم: من وظیفهی خودم میدونم در حیطهی بحثهای اجتماعی و موضوعهایی که به رشتهی کاری من مربوطه، چون در موردشون اطلاعاتی دارم، اظهار نظر کنم. طبیعتن اگر بحثی در مورد موضوعی ادبی در جریان بود به خودم حق اظهار نظر نمیدم و از دور نگاه میکنم. این خیلی خوبه که هرکس بدونه در مورد موضوعهای تخصصی، اگر اطلاعی نداره خب اظهار نظر هم نکنه. اما این یکی از بدیهای بلاگستانه که هر کس حق داره در فضای خودش در هر موردی و هر چیزی که دلش خواست بنویسه. دیگه به عهدهی خواننده است که بفهمه این نوشتهها گل واژه هستند یا یک موضوع جدید علمی !