احساس همون جادهای رو دارم که خیلی وقته کسی ازش عبور نکرده، خیلی وقته که از رو نقشهها پاک شده. ولی همچنان به قدم عابری امیدواره. جادهای که تنهاست و بیعبور.ساکت و سرگردان و خسته.
پ.ن. فکر کنم دچار دپرشن بعد از سفر شدهام.
احساس همون جادهای رو دارم که خیلی وقته کسی ازش عبور نکرده، خیلی وقته که از رو نقشهها پاک شده. ولی همچنان به قدم عابری امیدواره. جادهای که تنهاست و بیعبور.ساکت و سرگردان و خسته.
پ.ن. فکر کنم دچار دپرشن بعد از سفر شدهام.
از طریق: Shadidan
در موردِ رابطههای جنسیای که قرار است بیش از یک شب بپاید نوعاً "وفاداری" اقتضای عرف است. اگر این تصورِ من درست باشد، آنگاه معقول است که این را بسیار محتمل بدانم که در مواردِ بسیار پُرشماری طرفِ دیگرِ چنین رابطهایْ "وفاداری"ی مرا مفروض میگیرد؛ پس اگر نمیخواهم رابطههای جنسیام را لزوماً به او محدود کنم، اقتضای اخلاق این است که این را از همان اول بهروشنی بگویم. تا اینجا به نظرم از بدیهیات است؛ چیزی که شاید بدیهی نباشد این است که دقیقاً چه چیزی (یا چه نوع چیزی) را باید به شریکانِ جنسیام بگویم.
(الف) میتوانم صرفاً این را بگویم: من روابطِ جنسیام را به تو محدود نمیکنم.
(ب) میتوانم موردهای نقضِ "وفاداری" یا قصد یا برنامهی "خیانت" را گزارش کنم—سهشنبه ظهر با کتایون خوابیدم، یا به نظرم با شیوا و بهمن سهتاییای در پیش خواهیم داشت، و از این قبیل.