Send   Print

از طریق: روزنامه‌نگار نو

لطفا یک لحظه به سوالم فکر کنید. فرض کنید یک بقالی دارید یا نه یک فروشگاه لوازم خانگی، اصلا یک مغازه پیتزا فروشی، بعد همیشه نگران باشید که نکند فردا بیایند در مغازه تان را ببندند و همه اموالتان را توقف کنند. حالا خودتان را جای یک روزنامه نگار بگذاربد که در روزنامه ای مطلب می نویسد و باید هر روز حواسش باشد، حرفی نزند یا طرحی نکشد که از آن برداشتی شود و توقیفی حاصل آید.


اخر کدام شغل را پیدا می کنید که چنین وضعیتی داشته باشد، یعنی همیشه در خطر باشد. الان دیگر آن روزهای خرداد 78 هم نیست که روزنامه نگاران از این روزنامه به آن روزنامه کوچ می کردند. الان نه کشکی هست و نه مشکی. ماست ها کسیه شده است. نمی دانم ایا مردم ما می فهمند که روزنامه نگاران چه می کشند و اصلا درک می کنند که بلایی اینچنین بر سر کارو بارشان بیاید؟فکر نمی کنم.


امروز چند ایمیل و پیام کوتاه دریافت کرده ام که نوشته بود:"توقیف شرق را تسلیت می گویم، امیدوارم غم آخرتان باشد."واقعا شرم آور است یک دقیقه خودتان را جای روزنامه نگاری بگذارید که در یک روزنامه به طور ثابت کار می کند و بعد بگویند توقیف شد و خلاص.


آهان پیدا کردم. این آدمهای سرچهارراه را دیده اید که هرلحظه نگرانند شهرداری بساطشان را برچینند، آنها بهتر از همه این مطلب را درک می کنند . البته دزدها، آدم کش ها و قاچاقچیان هم این مطلب را درک می کنند. حال به این سوال فکر کنید که چرا با روزنامه نگاران همیشه مثل خلاف کار و یک جانی بالفطره برخورد می شود؟