September 24, 2006
یک رفتار شرم‌آور

از نظر من هم شرم آوره. رفتار با کوروش ضیابری غیرقابل توجیه با عقل و منطقه. این دفعه تعداد زیادی اشتباه کردند و یک نوجوان 16 ساله رو وسط انداختند و همه بهش خندیدند. به آرزوهاش و دوست‌داشتن‌هاش. هر کدام کینه‌ای داشتند که حتا تاحالا نسبت به فیلترینگ هم اینطور ندیده بودم‌شان. ( عده‌ای هم ندانسته وارد این بازی شدند و واقعن نمی‌دونستند هدف کوروش ضیابری است ).

من هم تا دیروز نمی‌دونستم و با نوشته‌ی پارسا فهمیدم که اینهمه افتخارات مسلسل وار برای چی و کی نوشته می‌شه. جالب بود که حدسش رو هم نمی‌زدم که اینهمه انسان بالغ و عاقل و مثلن روشنفکر یک نوجوان 16 ساله رو دور بگیرند و هر کدام متلکی در حد توان بهش پرتاب کنند.

دوستان خوب کارتون اشتباه بود. هم حسین شرح که آغازگر ماجرا بود و هم بقیه. این راهش نیست. اگر خودتون به سن کوروش بودید چکار می‌کردید؟ شاید فکر می‌کنید الان هم همه‌ی ماها انسان‌های کاملی هستیم؟ یا شاید فکر می‌کنید چند سال دیگه به رفتارهای بچه‌گانه‌ی این روزهامون نمی‌خندیم؟ راستی خود ما وقتی 16 ساله بودیم دنیا برامون چه شکلی بود؟ چند نفرمون می‌تونستیم مثل کوروش با کامپیوتر کار کنیم و یا حتا مقاله بنویسیم و تحلیل کنیم؟


پ.ن. هفته‌ی پیش تو فکر نوشته ای بودم با این مضمون که چقدر بلاگستان دوست داشتنی و آروم شده. چند وقتی بود نه بحثی و نه جدلی بین بلاگر‌ها وجود نداشت. هر کسی برای خودش می‌نوشت و کاری به بقیه نداشت. تا اینکه این ماجرا پیش اومد.
پ.ن.ن. هفته‌ی پیش نوشتم: انسان بزرگ بر خودش سخت می‌گیرد، انسان کوچک بر دیگران

ضدخاطرات: روزی که بلاگستان حقیر بود
گوشزد: شکایت از که کنم؟
پسر فهمیده: No Soap Radio
نازلی: رفتاری که با کوروش ضیابری شد بی‌شرمانه بود
راننده ترن: نو اسطوره ها، اسطوره های نو


http://www.dreamlandblog.com/2006/09/24/p/02,04,39/