اول: اینکه حقوقدان به دعوت من در مورد پشتپردهی وکالت پستی نوشته، که خوبه همهی ما بخونیماش.
دوم: لازم به توضیح نیست که من عصر قدری عصبانی بودم. مطلب قبل نمونهی کامل یک پست زرده. فکر کنم شایستهی سرزمین رویایی نبود. اما دلم نمیخواد پاکش کنم. بعضی وقتها برای اینکه خشکی سیاست و این روزهای مطالب از بین بره تصمیم دارم مطالب روزمره اینطوری بنویسم.
مطالب روزمره لزومن جدی نیستند اما شاید نکتهای جدی در پشت کلمات پنهان باشه. همانطور که گوشزد گفت: بهتره من به دنبال تغییر قانون طبیعت نباشم و اینکه واقعيت اينه که اول پولدارتره میوه خودش رو از تو صندوق انتخاب میکنه و بعد به ترتيب ثروت تو صف میايستند.
سوم: در بین ایمیلهایی که از عصر رسید یکیشان خیلی جالب منو خلع سلاح کرده بود، در قسمتی از ایمیل اینطور نوشته شده:
همیشه وقتی بهترين پسران دنيا را با زيباترين و سطحیترین و روسپیترین دختران میبینم احساس بدی دارم. نمیدونم بعضی وقتها معیارها بر چه اساسی داره تو این دنیا میچرخه؟ احساسی که پیدا میکنم غیرقابل وصفه. ملغمهای از سرخوردگی و حسادت و دلتنگی و ...
پسرا موقع دوست شدن انگار نه به هنرکسی کار دارند و نه به فکرهایی که تو سرشه نه به ذوق و دو تا کتابی که خونده. فقط اینکه خوشگل باشی کافیه. حالا اگه برای نازلترين سطح زندگی هم ساخته شده باشی اما اگر خوشگل باشی و آخرين مدل لباس رو پوشيده باشی دیگه هرگز نه نمیشنوی. این یک واقعیته باید باورش کنیم.
چهارم: ماجرای ضبط چهارگاه رو کنسل کردم. نه حوصلشو داشتم و نه به نظرم لزومی داشت. اگر بخوام مثبت فکر کنم اینطوره که اون یک دوست دیگه داشته و دلیلی نداشته با نفر جدیدی دوست بشه.
پنجم: من یک انسان کاملن معمولیام و هیچ وقت ادعای خاص بودن نکردم. حتا معمولیتر از شما.
ششم: در نظر داشته باشید 80٪ آشناییها و دوستیها و عشقها در ابتدا بر ظاهر شخص بنا میشه. ظاهر افراد ابتداییترین راه برای برقراری ارتباطه. پس اگر بخواهیم واقعگرا باشیم نمیتونیم ظاهر افراد را انکار کنیم. ضمن اینکه باید مراقب باشیم ظاهر اشخاص تنها ملاک ما برای دوستی نباشد.
هفتم: هفتهی پیش طبق قرار با مهدی جامی مثلن قرار بود با رادیو زمانه همکاری کنم اما هر روز وعدهی فردا رو به خودم میدم. امیدوارم طلسم شکسته بشه و قسمت جدیدی رو در رادیو زمانه به زودی شروع کنیم.