October 12, 2006
روزمره‌های رویایی

چند روزی غیبت داشتم. سرگرم کارهای شخصی بودم. و در عین حال مقابله و مبارزه می‌کردم با یک نوع افسردگی سالیانه که در همه‌ی دنیا به نام افسردگی پاییزه شهرت دارد. با شروع فصل پاییز و کوتاه شدن روزها و سرمای هوا خیلی‌ها در کشورهای مختلف به این نوع افسردگی مبتلا می‌شوند. و سرانجام پیروز هم شدم.

برای پیروزی خودم هم بسیار ماهرانه عمل کردم. از تغییر دکوراسیون اتاقم شروع کردم و کلاس‌‌ پیانو رو از یک جلسه در هفته به سه جلسه افزایش دادم و در یک کلاس تنیس هم اسم نوشتم و همین الان از کلاس تنیس خسته و کوفته ولی درعین حال شاداب و پرانرژی اینجا مقابل مانیتور نشستم. خوشحالم که به موقع عمل کردم و دلم هیچ وقت نمی‌خواست درگیر این حس ناامیدی و تکراری بودن باشم و تسلیمش شده باشم.

تهیه برنامه برای قسمت پزشکی و بهداشت رادیو زمانه هم کلی درگیری فکری برایم درست کرده بود. به جاهای خوبی رسیدم و فکر‌های بکری در سر دارم. در عین حال سرزمین رویایی با مشکلی در قسمت داخلی سرور مواجه شد و هنوز قسمت کامنت‌ها خراب است.

زندگی مثل نوشتن یک دیکته است. ما در حین دیکته گفتن معلم دائم پاک می‌کنیم و دوباره می‌نویسیم، باز پاک می‌کنیم و باز پاک می‌کنیم و هی سعی می‌کنیم لغت صحیح را پیدا کنیم، غافل از اینکه ناگهان معلم فریاد می‌زند ورقه‌ها بالا.


http://www.dreamlandblog.com/2006/10/12/p/06,34,07/