از طریق: رویاهای گمشده
جلال آقا توی محله ما سلمانی داشت. بچه که بودم وقتی با پدرم به سلمانی میرفتم، جلال آقا همیشه یک تخته چوبی روی دو تا دسته صندلی اش میگذاشت و من روی آن مینشستم و موهایم را به سلیقه خودش کوتاه میکرد. جلال آقا همیشه موهای مشتری هایش را فقط یک مدل کوتاه میکرد. همان مدلی که خودش دلش میخواست. پدر من سالهای سال مشتری و رفیق جلال آقا بود. معمولا عصر های پنجشنبه پدرم که از سر کار برمیگشت، سر راه توی سلمانی جلال آقا یک توقفی میکرد و با هم یک چایی میخوردند و همانجا موهایش را کوتاه میکرد. پدر من عادت داشت همیشه فقط ۵ تومان برای کوتاه کردن موهایش به جلال آقا پول میداد.
ادامه ...
پ.ن. لازمه بگم که نوشتههای علی رو بینهایت دوست دارم؟