از طریق: کتابلاگ
لابد در طول سه سالی که وبلاگ مینویسم خودتان متوجه شدهاید که «رک» هستم و در بیان نظرم از هیچکس نمیترسم. نه جیرهخوار کسیام که نگران قطعشدن مواجبام باشم و نه برای تثبیت خودم نیاز به مالیدن اعضا و جوارح دیگران دارم.
باری، ماجرایی که میخواهم تعریف کنم تمامن مربوط است به اتفاقات افتاده بین من، رضا شکراللهی و مسائل مربوط به شکلگیری و ادارهی سایت «هفتان» و حالا خروج اجباریام از سایتی که خشت - خشتاش بر جان من بنا شده. به صراحت تمام، همهی حرفهایام را خواهم زد و به این مساله هم که احتمالن دوستان شکراللهی به طرفداریاش برخیزند یا در قبال کثافتکاریهایاش سکوت کنند و حق را به او بدهند، یا اینکه او با شیوههای همیشهگیاش قصد وارونه جلوه دادن واقعیت را داشته باشد، اهمیتی نمیدهم. حرفام را میزنم حتا اگر به ضررم تمام شود.
از طریق: امشاسپندان
همیشه ترجیح داده ام در رابطه با اراجیف و مهمل بافی های حسین درخشان سکوت کنم و اصولن در دسته افرادی جا می گیرد که آنها را نمی بینم. این چند خط را می نویسم چون در آخرین نوشته اش از قول من حرفی کاملن دروغ مثل بقیه دروغ های کثیف همیشگی اش ذکر کرده است.
این آقا می نویسد: « به گفتهی فرناز سیفی (هر چه میگردم گفتگویش را روز پیدا نمیکنم. برش داشتهاند؟) قبلا وزارت اطلاعات به تمام خانمهای دعوت شده هشدار داده بوده که به این کارگاه نروند. ولی این سه نفر تصمیم میگیرند بروند که در فرودگاه بازداشت میشوند و پس از ۲۴ ساعت نگهداری و ساعتها بازجویی آزاد میشوند. اتقاقا سیفی هم میگوید که بیشتر سوالها و حساسیتهایشان دربارهی گذار و فریدام هاوس بوده.»
عشق مانند هوا، همه جا جاریست. تو نفسهایت را قدری جانانه بکش.