May 30, 2007
فغان! که سرگذشت ما، سرود بی‌اعتقاد سربازان تو بود


تو را چه سود
فخر به فلک بر فروختن
هنگامی که
هر غبار راه لعنت شده نفرینت می‌کند؟

تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاس‌ها
به داس سخن گفته‌ای

آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه
از رستن تن می‌زند
چرا که تو
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی

احمد شاملو

ظهر امروز اسماعیل سلمان پور، یکی از دانشجویانی که به تازگی توسط کمیته‌ی سرکوب ممنوع ورود شده است، قصد ورود به دانشگاه را داشت که توسط انتظامات به شکل وحشیانه‌ای به بیرون دانشگاه برده‌ شد و انتظامات به دستور اعتماد زاده در حافظ را بست و به ضرب و شتم وی و دوستانش آن هم به طور کاملا غیرقانونی و در بیرون دانشگاه پرداخت. +

+ این فیلم را هم ببینید
+ هر دو کلیپ را از اینجا برداشتم


http://www.dreamlandblog.com/2007/05/30/p/02,57,07/