میگی از جنگ و کشاکش، میگی از حریق نفتکش
مجری اخبار و گزارش، یه آدم دروغگوی ...
یه برنامه واسه جوونی، روزتون سبز آسمونی
قدر میکروفون میدونی، عشوه نیا ای بچه ...
ارتباط مستقیم و زنده، بین یه شهر و چند تا ده
مجری جنگ خانواده، جیغ نزن زنیکه ...
استغرالله !
از زیر چشم همدیگه رو میپاییدن، چیزای ریساشونو میمالیدن
با صداشون روحمونو ساییدن، با دروغاشون اعصابمونو ...
آقا اینجا خانواده نشسته !
دکورای جلف و پر از گل، گلای گلایل و سنبل
کلاغ با ادای بلبل، اینا را از کجا گیر آوردن یه مشتی ...
همه برنامهها پر غصه، مصاحبه با آدمای چرک و نشسته
فکر میکنه خیلی کاردرسته، خجالت نمیکشه مرتیکهی ...
لااله الا الله !
کتای قهوهای خندههای لوس، مجریای بیمعنی و چاپلوس
میگه همه دزدن بقیه جاسوس، لعنت به هر چی آدم ...
صلوات بفرس آقا !
کنسرت کیوسک: 8 سپتامبر تورنتو و 28 سپتامبر ونکوور
پ.ن. فقط دلم میخواست کمی به عاملان حال و روز امروز ایران فحش بدم. دیدم بهترین کار همین قطعهی قشنگ بچههای کیوسک است.