متن پیشرو تنها تقسیمبندی ذهنی من است برای فن نوشتن. نمیدانم علمی است یا نه؟ اما به هر روی من در ذهن خودم نثر فارسی را اینگونه طبقهبندی میکنم. این نه دلیل خوب بودن و نه دلیل بد بودن هر گروه است. سلیقهی هر شخص، یک گروه را میپسندد.
اول. نثر نرم: از اسمش پیداست. کلمهها آرام نشستهاند در جمله. از جای خود شکایت ندارند. با اولین جمله در سرازیری متن میافتی و تا انتها بدون توقف میخوانی. جملهها وزن دارند و حس نویسنده در کلمهها جاری است. با جملاتش، درکش میکنی. او برای صحبت از آنچه در دل دارد کلمات غریب و قدیمی در کار نمیبندد. جملات آشنایند. مسعود بهنود، محمد قائد، خسرو ناقد و علیرضا نوریزاده.
دوم. نثر میانه: نثر ستونهای روزنامه. نه سخت است و نه نرم. آنچنان است که با سرعت معمول خبر را برایت روایت کند. جملهها استاندارد هستند. کلمات روزمره با قالب نوشتاری دقیق. رسمی است و مودب. گاهی برای بدیهیترین واضحات برایت چند خط توضیح میدهد. گاهی کند میشود و گاهی زیر تیغ سانسور تکهتکه. مصطفی قوانلو قاجار، پرستو دوکوهکی، مسیح علینژاد، فهیمه خضرحیدری، امید معماریان.
سوم. نثر سخت: هر جمله را گاهی باید دوبار خواند. راهروی جملهها دستانداز دارد و سربالایی است. خسته میشوی و کند پیش میروی. کلمات به هم نمیچسبند. برای درک منظور نویسنده باید چند دقیقه صبر کنی. بعد از هر پاراگراف فکر میکنی که میتوان کل این مقاله را در چند خط، واضح و ساده روایت کرد. مهدی جامی، پیام یزدانجو، مجید زهری، رضا شکراللهی.