April 07, 2008
سرد است جایی که وطن نیست !

معلم زبان انگلیسی‌ام که یک امریکایی است برای تعطیلات به کشورش برگشته است. نزد مادر پیرش و پدرش و افراد خانواده؛ همان‌هایی که ما فکر می‌کنیم برایشان خانواده معنی ندارد. امشب برایم نامه نوشته بود و از اینکه به ایران باید برگردد و خانواده‌اش را ترک کند ناراحت بود. جمله‌ی زیبای نامه‌اش این بود: " وقتی وطن‌ات را ترک می‌کنی، دیگر کامل نیستی؛ و همیشه احساس می‌کنی چیزی را جایی جا گذاشته‌ای ".

پ.ن. 11 روز.


http://www.dreamlandblog.com/2008/04/07/p/03,56,57/