بعضی از آدمبزرگها با دوستیهایشان طبق قانون همه یا هیچ رفتار میکنند. یا همهی یک نفر مال آنها میشود یا هیچی از او. عادت ندارند دوستهایشان را قسمت کنند. حسودیشان میکند. آدمها را ملک خودشان میدانند. یا دوست دارند تمام روز با تو باشند و دایم از کارهایت سوال و جواب کنند، یا اینکه عطای تو را به لقایت میبخشند. نمیدانند میشود با یک دوست از کتاب حرف زد، با یکی مسافرت رفت، با یکی سک.س کرد، با آنیکی از سینما صحبت کرد. نمیدانند هیچکس کامل نیست و نمیتواند همهی آنچه آنها میخواهند را در خود داشته باشد. نمیتوانند وجودشان را بین عدهای تقسیم کنند و از دوستیهای کامل و متعدد با افراد مختلف لذت ببرند. وقتی صددرصد ظرفیت وجودشان را به یک نفر میبخشند، دیگر جایی برای دیگران نمیماند. نمیتوانند احساس کنند جنس دوستیهای مختلف با آدمهای گوناگون متفاوت است، و رابطه با هر انسان جدیدی، پنجرهای تازه است به روی دنیایی ناشناخته.
بعضی از آدمبزرگها ظرفیت دوستیشان با زمان رابطهی عکس دارد. اگر چند سال تو را نبینند فراموشت میکنند و تمام خاطرههاتان با هم خاکستر میشود. دیگر مثل سابق نمیشود روی آنها حساب کرد. نمیدانند زمان و فاصله، دوستیهای واقعی را هیچوقت کمرنگ نمیکند.
بعضی از آدمبزرگها در دلشان فقط یک جعبهی صد واحدی دوستی دارند که بنا به رتبهبندی ذهنی خودشان بین دوستانشان تقسیم میکنند. هرچه صمیمیتر باشد واحدهای بیشتر را به او اختصاص میدهند. بعضی دیگر چندین جعبهی صد واحدی دارند که به همهی دوستانشان همهی صد واحد را هدیه میدهند و به عهدهی او میگذارند که چقدر از ظرفیت جعبه را استفاده کند.
بعضی از آدمبزرگها کوچکترین و بیمقدارترین پالسهای مثبت تو را و کوتاهترین جملهات را در ستایش دوستیتان، از ته دل درک میکنند و با آن به اوج میرسند. بعضی دیگر بلندترین عاشقانهها و زیباترین جملههایت را هم بیپاسخ میگذارند. احساس میکنی با یک دیوار آجری صحبت میکنی. گاهی آنقدر برایشان بیاهمیت است که لبخندی بیمعنی تحویلت میدهند و اینجاست که با تمام وجود درک میکنی، به شعورت و قلبت کسی دارد توهین میکند.
آدمبزرگها عجیباند. عجیبتر از آنها رابطههایشان است. گاهی آنقدر مبهم و پیچیده میشود که خودشان هم سر از کار دوستیهایشان در نمیآورند. عادت ندارند شفاف باشند. فایلهای باز شده و معطلمانده در رابطههایشان بسیار دارند. یک دفترچهی کوچک دارند که اشتباه دوستانشان را در آن مینویسند تا به موقع تلافی کنند. در اولین فرصت برای رسیدن به آنچه دوست دارند از عشق صحبت میکنند. عشق ترجیعبند کلامشان است. ابهت این کلمه را و فاصله را تا جایی که بشود آن را به زبان آورد درک نمیکنند. آدمبزرگها عجیباند. به جای لذت بردن از دوستیهایشان، آنها را درجهبندی میکنند.