مشکل من اینجا بود که فکر میکردم تا امروز رومن گاری بزرگ باید خدا باشد. خدای نویسندگی. از امروز مارکز را هم به لیست خدایان نوشتن رمانهای مقدس اضافه کردم. عشق در زمان وبا با ترجمهی شاهکار بهمن فرزانه چون صد سال تنهایی یک رمان خالی نیست. نت برداشتن از جملهها و تکنیک نویسنده، کتاب خواندنهایم را کند کرده است. خواندن رمانهای مارکز و رومن گاری لذتش حتا از کتابهای موسوم به آسمانی هم بیشتر است. بعد از خواندن رمانهای نویسندگان بزرگ درمییابی که خدا باید یک کلاس داستاننویسی نزد آنها میرفته است که نرفته. ( دوز کفر ماهانه ). جملات زیر منتخب من هستند از عشق در زمان وبا. عشق جاودانهی فلورنتینو آریثا و فرمینا داثا:
+ به مردم اهمیت نده.
+ این زندگی است که جاودانی است، نه مرگ.
+ بیوفا ولی راستگو.
+ میتوان در آن واحد عاشق چند نفر بود و به هیچ یک هم خیانت نکرد.
+ قلب بشر از فاحشهخانهها هم بیشتر اتاق دارد.
+ کسانی که دست و پایشان را از دست میدهند، درد را حس میکنند، انقباض و قلقلک را در پایی که دیگر وجود ندارد. حالا او هم بدون شوهرش همان حس را داشت. او را در جایی حس میکرد که نبود.
+ ما مردها بردههای عقاید قدیمی خود هستیم، ولی وقتی یک زن تصمیم بگیرد با مردی همخوابه شود، هیچ سدی وجود نخواهد داشت. قلعههای نظامی را جلوی پای خود نابود میکند، اصول اخلاقی را زیر پا میگذارد و ریشهکن میکند. خداوند هم جلودارش نیست.
+ شوهر کردن به خاطر پول و بیعشق بدترین نوع فاحشگی است.
+ زناشویی او درست مثل کبریتهای سوئدی است که فقط روی قوطی خود روشن میشود.
+ عشق روحی چیزی است از کمر به بالا و عشق جسمانی از کمر به پایین.
+ علف هرز آسیب نمیبیند.
+ طوطی پیر دیگر حرف زدن یاد نمیگیرد.
انتشارات ققنوس
قیمت: 8500