آدم بزرگها دو دستهاند. وقتی به آنها خبر میدهی که با دوست پسر یا دختر جدیدی آشنا شدهای در منطقهی حساس زندگیشان قرار میگیرند. اینجاست که خود را به راحتی به تو معرفی میکنند با پرسیدن اولین سوال. راحت، بیدردسر و سریع.
گروه اول میپرسند: کجا پیدایش کردی؟ خوشگل یا خوشتیپ است؟ پولدار است؟ با هم سک.س کردید؟ باکره است یا؟ برایت پول خرج میکند؟ چند وقت است دوست هستید؟ مطمئن هستی که دوست دیگری ندارد؟ به تو وفادار است؟ چطور آشنا شدید؟
گروه دوم میپرسند: با هم میخندید از ته دل؟ با او خوشحال هستی؟ وقتی اولین بار به چشمانش نگاه کردی چیزی در دلت فرو ریخت؟ به او که فکر میکنی در دلت ذوق میکنی؟ در کنار میگساران به سلامتیاش مینوشی؟ در لحظههای خوب زندگیات آرزو میکنی کاش او هم بود؟ وقتی قهوهی تلخ مینوشی، دلت برای صدایش تنگ میشود؟ زیر باران بدون چتر قدم زدهاید؟ موزیک خوب که گوش میکنی دلت برایش تنگ میشود؟ شبها که میخوابید دور از هم، زیر لب به او شب بخیر می گویی؟
به دستان گروه دوم میشود فوت کرد. آرام و بیصدا. مثل پر. آخر وجودشان از پر است. قلبشان و فکرشان. کماند تعدادشان. اگر در دوستانتان هستند کسانی اینگونه، قدرشان را بدانید.