February 23, 2009
کاخ نیاوران 30 سال بعد
30 سال بعد کاشی‌های کاخ نیاوران رو‌به‌روی کوشک احمدشاهی هنوز به دیوار تکیه داده‌اند. و هنوز تاریخ را می‌نگرند که چه رند و جسور می‌گذرد از مقابلشان و آدم‌هایی که جلدتر از تاریخ رنگ عوض می‌کنند و می‌آیند و می‌گویند و زنده باد مرده باد فریاد می‌زنند و آخر در سینه‌ی خاک می‌نشینند آرام.

و هیچ کدام از گل‌های رنگارنگ این کاشی‌ها، که حقیقت تاریخ را در سینه نگاه داشته‌اند هنوز زبان باز نکرده‌اند. و کس معلومش نیست که اگر پای صحبت این کاشی‌ها بنشیند از شنیدن حقیقت تاریخ به چه حال خواهد شد. به دقت اگر بنگریم به پیچ و تاب نقش‌هایشان، می‌بینیم رازی در سینه دارند که قابل گفتن نیست. رازی که هیچ طرف ماجرا را راضی نخواهد کرد. تاریخ همیشه تلخ است، چون حقیقت. و انسان‌ها هیچ‌گاه دوست نداشته‌اند که حقیقت را بشنوند. آنها از حقیقت فرار کرده‌اند و گوش‌های ناشنوایی‌‌شان تنها صدای فریاد‌های خودشان را شنیده است. برای یافتن حقیقت باید از دور و بی‌قضاوت در صفحات کتاب‌های تاریخی غرق شد.

+ سایز بزرگتر عکس را اینجا ببینید.
+ برای مسعود بهنود که برای من همیشه یک معلم بوده و هست.


http://www.dreamlandblog.com/2009/02/23/p/06,31,02/