نزدیک یک ساعت حرف زدیم. از اینکه دوستپسرش تلفن همراهش را جواب نمیداد عصبانی و سرخورده بود. من که به سرعت توانسته بودم اعتماد بانو آت را جلب کنم اینک مخاطبش بودم تا به حرفهایش گوش کنم. دوستپسرش به او میگوید: تو مرا نشناختهای که اگر اینطور بود به من اعتماد کامل داشتی. بانو میگوید: او میداند که من از جواب ندادن تلفن ناراحت و عصبی میشوم اما باز هم این کار را تکرار میکند. سعی میکنم واقعبین باشم. کمی از شک و شبهه بانو آت کم کنم و از طرف دیگر تکرار چندبارهی این کار از طرف دوستش در حالیکه رابطهشان جدی است کمی مرا هم اذیت میکند.
آخر شب به این فکر میکنم چرا زیباترین آدمها در چنگال سنگدلترینها همیشه اسیر میشوند. مهربانی و زیبایی بانو آنقدر هست که در نگاه اول فکر کردم دوستش باید شاهزادهای از کشوری دور باشد. همیشه همینطور بوده. او اولین دوست من نیست که مشکل مضحکی دارد. این روزها به تعداد آدمهایی که دروغ برایشان حکم نقل و نبات را دارد افزوده شده است، مخصوصن در ایران. و مخصوصن در رابطهها. و همین اعتماد در دوستیها را از بین برده است. با خودم فکر میکنم باید پسر سهلانگار و سنگدلی باشد که چنین فرشتهای را اذیت میکند.
به بانو میگویم: عشقی را که الان نسبت به او داری بین همهی دوستانت تقسیم کن. از این رابطهی پردردسر بیرون بیا و همهی اطرافیانت را دوست داشته باش. پاسخ میدهد: تو عقاید عجیب و غریبی داری. اینکه نمیخوای ازدواج کنی و با همه دوست معمولی هستی. من نمیتونم مثل تو درگیر رابطههای بیهدف و همینطوری باشم. در جوابش میگویم: اگر چند دوست خوب داشته باشی و از بودن با همهی آنها لذت ببری به هبچ کدام عادت نمیکنی و وابستگی روحی خورهی شبهایت نمیشود. برای ازدواج هم در آرامش تصمیم خواهی گرفت. آه میکشد و سکوت میکند.
بعضیها فقط از رابطههای جدی میتوانند لذت ببرند. رابطههای جدی در فرهنگ ایرانی یعنی چک کردن. اینکه کجا هستی؟ با کی هستی؟ کی خانه برمیگردی؟ این ایرانیهای رشد یافته در محدودیت رابطهها را حریصتر میکند و عقربهی طلاق را روی 48٪ نگاه میدارد. من آزادی و آرامش دوستیهای معمولی و بیتعهد را به رابطههای جدی آزاردهنده ترجیح میدهم. داستان آدمها و رابطههایشان هیچگاه تمام نخواهد شد.
+ گوش کنید:
Lene Marlin. My love