May 29, 2009
با خاطرات آدم‌ها چه می کنند؟

اما راستش من کسی را می شناسم که آمده بود همایش دوم خرداد. نه که حتما بخواهد رای بدهد. شاید فقط کنجکاوی بود. شاید دلش می خواست یکی برای رای دادن قاتعش کند. بعد که ما داشتیم می خواندیم « سر اومد زمستون ... » رفت بیرون. با چشم های خیس رفت بیرون. من فکر کردم چه می توانم بگویم به آدمی که پدرش را از دست داده. به کسی که چند وقت پیش به مادربزگش زنگ زده‌اند که بیاید استخوان های پسرش را تحویل بگیرد بس که دلشان خواسته خاوران را پارک کنند. به همین راحتی. مرده حرمت دارد، ندارد؟

می دانی. من فکر می کنم دیر یا زود باید یکی جوابگوی آن همه خون ریخته شده باشد. یکی توی همین نظام جمهوری اسلامی. یکی که ادعای دموکراسیش بیشتر است. یکی که از این شعر استفاده کرده برای تبلیغاتش. یکی که در سخنرانی هاش از اقلیت ها حرف می‌زند. این هام اقلیتند دیگر. نیستند ؟ اقلیتی که شاه را انداختند بیرون تا شاهد مرگ عزیزان شان توی نظامی باشند که با خون خودشان درستش کرده بوند

ادامه ...

+ بی‌بی‌سی فارسی: جلسه پرسش و پاسخ درباره انتخابات ایران


http://www.dreamlandblog.com/2009/05/29/p/01,00,49/