July 15, 2009
برای یک سیاستمدار شجاع

امشب احساس کردم که شجاع‌ترین و فهمیده‌ترین سیاستمدار ایران تو هستی. احساس کردم که هرچند به روی خودت نیاوری و حرف هم حتا اگر نتوانی بزنی باز هم درد مادر داغدیده را می‌فهمی. امشب وقتی دیدمت خوشحال شدم، افتخار کردم که برایت هر شب با اینکه اعتقادی ندارم به معنی‌اش اما، الله و اکبر می‌گویم. ما و شما با هم این دزدان قافله و رای مردم را در دنیا رسوا می‌کنیم.

چند سالی است که پلاک ایرانی دارم بر گردنم. شاید بر اساس یک عادت همه‌ی این سال‌ها نگهش داشتم. دوستش داشتم اما نه آنقدر که این یک ماه اخیر. حالا اما به شکل گربه‌ی ظریفش و نقش مرزهای زیبایش نگاه می‌کنم و دست می‌کشم رویش و به طرح این سرزمین که عده‌ای از جان خود برای آزادی‌اش می‌گذرند افتخار می‌کنم. به شکل این کوه‌ها و دشت‌ها که مردان و زنانی چون آنان که در خیابان از خود می‌گذرند تا تنها فریاد بزنند، چون آنان که حقیقت را فدای مصلحت نمی‌کنند رشک می‌برم.

+ این کلیپ را دوست داشتم.
+ فیلم صحبت‌های موسوی در خانه‌ی سهراب اعرابی
+ فیلم صحبت‌های مادر سهراب اعرابی در حضور موسوی


http://www.dreamlandblog.com/2009/07/15/p/03,59,17/