Send   Print

سرنوشت ما دیکتاتوری نیست. سرنوشت پدرانمان هم نبود. آنها پیروز شدند و مجسمه‌های آن شاه را پایین کشیدند غافل از اینکه شیخ جای آن نهادند. ما نیز مثل آنها مبارزه خواهیم کرد و ساکت نخواهیم نشست. هر خبری، ای‌میلی، سخنی، تصویری، که امید به آینده و پیروزی را در دل مردم زنده کند یک مبارزه‌ی مثبت است. پدران ما در روزگاری که عصر اطلاعات لقب نگرفته بود با نوار‌های کاست و اعلامیه‌ها با دیکتاتوری جنگیدند و ما امروز با هر کیلک و نور تاباندن به خبرهای سلول‌های کهریزک و اخبار دولت کودتا چون همان اعلامیه‌ها مبارزه می‌کنیم.

چه دلنشین بود این سخن موسوی که می‌گفت: سرنوشت ما فقر نبود. شاید باید می‌گفت: سرنوشت ما دیکتاتوری هم نیست. بیایید در این روزهای پایانی تابستان هشتاد و هشت چون روزهای اولش، امید را زنده نگاه داریم و باز مثل همان دوشنبه‌ی معروف متحد و بیدار و پرامید برای گرفتن خون‌بهای ندا و سهراب و کیانوش و ده‌ها تن دیگر مبارزه کنیم تا آزادی را به چنگ بیاوریم و فرزندانمان چون ما مجبور به تحمل این جرسومه‌های فساد و سیاهی نباشند.

+ مسعود بهنود: داد از تو و آه از من
+ نوشته‌ی ابطحی مرا غمگین کرد ( احساس می‌کنم نوشته‌اش اجباری است مثل اعتراف‌هایش. چقدر کثیف‌اند این کودتاچیان )
+ سمیه توحیدلو هم برای اولین بار بعد از 71 روز زندان نوشت.