امروز کلی به ریش کودتاچی خندیدم. این اره که تا فیها خالدون حضرت مستطاب کودتاچی بزرگ قرن گیر کرده است نه راه پیش دارد و نه پس. نمیداند چکار کند طفلک. مراسم مذهبی را لغو کند با روز قدس چه کند؟ با بازیهای لیگ چکار کند؟ با سیزده آبان و کلی بهانههای دیگر که حالا ما در مشت داریم تا در خیابانها فریاد بزنیم یا حسین میرحسین. گیرم که ده نفری را هم گرفتید، با این سونامی سبز چه میکنید؟ دلم برای شما بیشتر از سگهای بیمار و زرد رنگ کنار جادههای خلوت میسوزد. شما جهنمی را آغاز کردید که اولین و آخرین مهمانش خودتان خواهید بود. این شما و این صدای تکرار عقربههای خندان تاریخ.