مشکل اکثر دیکتاتورها در جمیع جهات یک امر مادرزادی است. درمان ندارد. علایمش کوری و کری و کبک شدگی در برف زمستان است. از نظر اکثر عقلا و اندیشمندان آنها مشکلشان این است که نمیتوانند کلاهشان را قاضی کنند. و این قاضی کردن کلاه و ناتوانی در انجامش، منجر به بر باددادن حکومتهای زیادی شده است. آنها فکر میکنند چون یگانه هستند و از آسمان آمدهاند در هیات انسانی نابغه، پس میتوانند این کلاهی که قاضی نمیشود را، سر مردم سرزمینشان بگذارند. اما افسوس که همین کلاه به گواه مورخان و منجمان دودمانشان را برباد میدهد. کلاهی که دیگر برای سر مردم سرزمینی تنگ شد و قاضی هم نشد میماند بیکار. اینجاست که نوبت آقای تکرار تاریخ میرسد و جناب دیکتاتوری که تا دیروزش فکر میکرد حکومتش به انتهای ابدی تاریخ پیوند خواهد خورد را با آنکس که مردم میخواهند عوض میکند. این درس بزرگی است، همانقدر که ساده است فهمش مشکل نیز هست.