من هم مثل همهی بلاگرهای دیگر دلم از درخشان خون بود و علاقهای نه به شخصیتاش داشتم و نه به نوشتههایش که گاهی تهوع آور بودند. اما او اکنون در چنگال جمهوری اسلامی اسیر است و یک سال از بازداشت او میگذرد. هر انسانی حقوقی دارد که برای او باید رعایت شود و متاسفانه برای حسین درخشان مثل دیگر زندانیان ایرانی رعایت نمیشود. روا نیست به دلیل دل خون خودمان از او مسایل یک سال بازداشت بی دلیل او را پوشش ندهیم و از اینکه او اکنون اسیر است دلمان خنک شود.
چندین بار من به نوشتههای او واکنش نشان دادهام و اعلام کردهام از سیاستهای احمقانه و مرموزش بیزارم. اما این دلیل نمیشود چشمم را به روی حق کشی که در قبال او میشود ببندم و سکوت کنم. بعد از یک سال بیاعتنایی به حقوق کسی که گویا متهم است باید صدایی از بلاگستان بلند شود همانطور که برای الپر و بقیه بلند شد. انسانیت برای صدام و پینوشه و کردهای ایرانی و غزه و چچن تفاوتی قایل نیست. من فکر میکنم در این یک سال او شاید متوجه سیاستهای اشتباه خودش شده باشد و فهمیده باشد سنگ چه کسانی را به سینه میزده و برای چه کسانی اطلاعات نادرست جمعآوری میکرده است. شتری که این بار در خانهی خودش خوابید.
+ نامهی پدر حسین درخشان به ریس قوه قضاییه