November 15, 2009
زردها بیهوده قرمز نشدند

زردها بیهوده قرمز نشدند
قرمزی رنگ نیانداخته بیهوده بر دیوار

صبح پیدا شده اما آسمان پیدا نیست

گرده روشنی مرده برفی همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار

من دلم سخت گرفته است از این
میهمان خانه مهمان کش روزش تاریک

که به جان هم نشناخته، انداخته است
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار
چند تن نا هشیار
مشتی ناهموار

شعر: نيما يوشيج، صدای: فرهاد
+ گوش کنيد: قطعه‌ی برف
+ سايز بزرگتر را اينجا ببينيد.


http://www.dreamlandblog.com/2009/11/15/p/05,54,37/