برای من که فرق نمیکند. حالا فکر کنید این روزها هوا مثل فروردین باشد. باران بزند و بایستد. هوای ابری. اینچنین بود زمستان ما. تاریک و کوتاه. اندازهی عمر جادوگر. برای من فرق نمیکند که زمستان کوتاه باشد و تابستان از گرما بپزیم. من برای دلم نگرانم. دلم که در این هوا حالش بد میشود. عاشق میشود و یک گوشه میخزد و در فکر فرو میرود. این هوای دو نفره هوای خوبی نیست. هوای عاشقیت روزهای بارانی زمستانی. هوای دیدن و گوش دادن و مست نگاه سیاهش شدن. هوای شنیدن ناز صدایش و گم شدن در آدرس بینشان قلبش. مواظب باشید این روزها. این هوا خطرناک است. چشمانتان را هم بگذارید. نگاه نکنید در نینی چشمانش. اگر گم شدید در آسمان آبی دوستیاش، سکوت کنید، دستش را بگیرید و انگشتانتان را بین انگشتانش بلغزانید. قدم بزنید. وقتی حرف میزند محو دهانش شوید. کلمههایش مرواریداند. صدف باشید برایش. در آغوش بگیریدش و از روزهای بهاری زمستان بیهیچ فکری به آینده لذت ببرید. و این تنها راه رستگاری است. آمین.
+ گوش کنيد: Kate Havnevik.Grace