این درختهای کوچه از چه روی شکوفه دادهاند؟ آسمان برای که ابری است؟ هوا برای چه کسانی بهاری است؟ دل ما را نمیبینید که داغ دارد که تنگ است؟ دل کوچک ما را نمیبینید که خون است؟ با شما هستم خاله بهار به من نگاه کن. نمیبینی؟ خندهای بر لبی نیست. محض دلخوشی. نوروز و بهار پیشکش قبای مخملات. عمو نوروز در اوین به بند است. عصای چوبیات را به در کدام خانه میزنی خاله؟ امسال کسی انتظار شکوفه و گل ندارد از تو. اینجا همه غمگین غصهدار و لب برچیده، بغض به گلو، گریه بر دل، نشستهاند و چاره میکنند که چه گناهی کردند که سزاوار این حجم ماتم شدند؟ برو آنجا که تو را منتظرند.
+ گوش کنید: اولین نجوا
مهیار محمد علی زاده. شورانگیز