حالا یازده ماه میگذرد. از روزهای آتش و فریاد و دهانهای خشک به فریادهای پشت بام یازده ماه میگذرد. و همهی آن بغضها و گریهها و خونها پشت غبار روزها و هفتهها و ماهها کمرنگ شدند. اما آنچه که در برابر ما چون شعاعی از آفتاب میدرخشد رنگ سرخ خون هموطنانی است که بیگناه چون ما در کوچههای گمنام شهر برای همیشه صدایشان ساکت شد و هم برای همیشه فریادشان در دالانهای تاریخ دیوار به دیوار پیچید.
هرچقدر حجم اخبار سیاه و تاریک زیاد باشد و هرچقدر سلولهای ساکت، بیشتر پرندههای آزاد افکار انسانهای شریف را به زنجیر کشد، عمر این طوفان سیاه کوتاهتر خواهد بود. این را تاریخ میگوید، فرعون و پینوشه با هم تفاوتی ندارند، سیلی تاریخ بر صورت هر دو فرود خواهد آمد. هرجا دیدید عدهای خود را جایگزین خدا میبینند، و جز حکومت خود، دیگران را در جایگاه متهم مینشانند و اعدام میکنند و میکشند و به بند میکشند و حبس میدهند بدانید عمر طوفانشان به سر آمده است. روزی دیر یا زود رنگین کمانی در افق را با فریادهای شادی جشن خواهیم گرفت.
اگر آن شبهای ملتهب تابستان را، فریادهای الله و اکبر بر بام را، خونها و هر روز شهیدی بر پیشانی شهر را، زندانها را، اعترافهای ساختگی را، آن شنبهی سیاه بیست و سه خرداد را، همهی درد باتومها را، چماقهای چوبی و کهریزک و درد و شکنجه و نالهی مادران در جستجوی فرزند گمشده در شهر و همهی غم و فریاد بر خاک کشتهشدگان را فراموش نکردهاید، وقت دارید تا روزی که سبزمان پیروز شود روی دیوارهای شهر، روی اسکناسهای ساکت را با فریاد خود رنگ کنید. اگر هنوز سبز هستید و هنوز امید در دل دارید و هیچ صدای رعدی شما را از شب تاریک نمیترساند چراغی برای دیگران بیافروزید و امید در دلشان روشن کنید. این بهترین پاسخ من و شما به تمام آن دردهای دیروز و امروز این سرزمین خواهد بود. یادتان باشد تا روز پیروزی سبزها وقت هست. از پای ننشینید که خستگی ما و ناامیدی ما لبخند بر لب کودتاچی خواهد آورد.
+ با گرامافون سبز سرزمین رویایی گوش کنید: Yasmin Levy. La Juderia. Me Voy
با تشکر از: Rhapsody Avenue
پ.ن. عکس: یکی از اسکناسهای نوشته شدهی خودم
+ همچنین: صندوقخانه سرزمین رویایی در گوگل ریدر
آدرس فید سرزمین رویایی