امروز دچار حالی شدم که هر ایرانی به فراخور سن و سالش چند روز در سال را اینگونه میگذارند و یا چند سال از عمرش را. این حالتی است بین اضافه بودن و هدر دادن عمر، گذراندن بیخودی روزهای خوب، بطالت، کسلی، هرکجای دنیا که بودیم وضعمون از این بهتر بود، اخبار بد از دستگیری و شکنجه و فیلتر شدن فکر و صدا و نفس، احساس زندگی در یک قفس پر از فضولات متعفن، احساس بیهوده بودن و چرند بودن زندگی در کشوری که ادعای تاریخ و فرهنگش گوش فلک را کر کرده است و مردمش پشت چراغ قرمز با صدای بوق ممتد به هم فحش میدهند. دیدن آدمهای عصبی و پرخاشگر صبح تا شب. این حال عجیبی است که فقط باید در ایران زندگی کنید تا در روز 24 خرداد ماه به آن دست یابید.