میشود حجم شعرهایی که این روزها میشنویم در بارهی افراد مذهبی و رابطهی خاصشان با خدا بدون نیاز حتا به هیچ کرسی و تنها با تکیه به منبر و تریبون در بازهی زمانی سی سال گذشته، مقایسه کنیم با یک دورهی هزار و چهارصد ساله. میبینیم که سطح خرافات و شعرها در روند تاریخی خود ثابت است. تنها چند هالو لازم دارد که بنشینند پای منبر و هرچه آن بیسواد نشخوار کرد را باور کنند. اینطور است که در دالانهای تاریخ داستان درست میشود. قال فلان و بیسار درست میشود. حلیه المتقین نوشته میشود. یکی در قنداق سخن میگفته و یکی دیگر با عصایش نیل را شکافته یکی در غار پناه گرفته و یکی از همهی جانوران یک جفت جمع کرده و آنقدر عرضه نداشته پسر خودش را تربیت کند اسم خودش را هم گذاشته پیامبر خدا.
خیلی آدمها به این نئشهجات احتیاج دارند تا بدبختیهای خودشان را سر قسمت و قضا قدر الهی بزنند و توجیه کنند. از نظر عقلی بسیار قابل باورتر است که هوش استیو جابز و بیل گیتز و خیام یا باخ از این موجودات توهم زده بیشتر بوده است. من قبول نمیکنم که کسی آن بالا هست که بعد از فرستادن ۱۲۴ هزار پیامبر هنوز توان این را نداشته که نسل مخلوق خودش را اصلاح کند و به راه به قول خودش راست هدایت کند. شاید مدیران فیسبوک و تویتر و گوگل عرضهشان در کمک به آگاهی بشریت و اصلاح فکری انسانها از آن توهم بالای ابرها بیشتر باشد. آدمهای خمار را پای منبر رها کنید. ما نمیتوانیم برایشان دلیل کافی بیاوریم. بگذارید با داستان و افسانههایشان خوش باشند. اما میتوانیم برایشان افسوس بخوریم. حیف از این عقل نوآور و هنرمند که دارند با این مخدر باطلاش میکنند. حیف.
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml