بعضی سیاستمدارها نقش ترمز دستی را بازی میکنند. یعنی هفت شهر سیاست را مردم عادی کوچه و خیابان گشتهاند، آنها هنوز در حال و هوای خم کوچهی افکار خودشان هستند. خاتمی از این جنس است. همیشه از مردم عقب بود. بیست میلیون رای دانشجوها و مردم را در جیب داشت، خودش را تدارکاتچی خواند. کارهای آقای کودتاچی نشان داد که میشود کلی فضای کشور را عوض کرد و تدارکاتچی نماند. اما خاتمی توهم گاندی بودن را دارد. میداند حکومت جرات دستگیری و زندانی کردن او به عنوان ریس جمهور مشهور در عرصهی بینالملل را ندارد اما هنوز آسته میآید و میرود مبادا به قبای آقایان که خون بچههای شهر رویش هنوز مانده بر بخورد.
سه ماه از زندان خانگی میرحسین و کروبی میگذرد، در طول این مدت چند بار ایشان برای حصر آنها موضعگیری کرده است؟ چند بار نام آنها را بر زبان آورده است؟ او تنها یار مثلث سبز است که آزادانه میتواند فعالیت کند و به عنوان یک شخصیت سیاسی محبوب حداقل میداند میشود از این پتانسیل استفاده کند اما دریغ. وقتی که باید فریاد بزند ساکت نگاه میکند و وقتی که باید مردم را به پیش براند به عنوان رهبر سیاسی آنها، در محکومیت حصر یاران سبزش بیانیه بدهد، با شخصیتهای بینالمللی رایزنی کند و برای رفع حصر حداقل مراجع تقلید ساکت و بیخاصیت را فعال کند دم از سازش و آشتی با کودتاچیها میزند.
به گمانم یک رهبر سیاسی نباید منفعل و قابل پیشبینی باشد. همانطور که ایدهی راهپیمایی ۲۵ بهمن تمام طرحهای کودتاچیان را به هم ریخت و دیدید چطور تا ده روز در شوک فتنهی بیدارشدهی سبز بودند. خاتمی همانطور هست که تمام آن هشت سال اصلاحات بود. خودش پر و بال اصلاحات را چید و با بیست میلیون رای به قدر دو میلیون قدرت را علنی در دست نگرفت. حالا آقایان با کودتا و غیرقانونی و نامشروع در قدرت هستند و قهر و ناز و عشوهای میکنند که گویی چهل میلیون رای در جیب دارند. خاتمی آدم هدر دادن فرصتهاست. کمتر از حرفهایش آدم سر ذوق میآید. نظریههایش کهنه و قدیمی است. اگر خاتمی به جای میرحسین کاندید شده بود، بیست و پنج بهمن نامهی گلایهای مینوشت و معذرتخواهی میکرد و گوشهی عافیت را ترجیح میداد. اینطور وقتهاست که باید قدر دلیری و شجاعت میرحسین و شیخ را بدانیم.
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml