ما خیلی بدبختیم پسر. خیلی … و تو معنی این خیلی رو باید درک کنی. یعنی بفهمی چقدر تا گوشت و پوست از این جبر جغرافیایی تا بازهی دنیا اومدن در دوران دیکتاتوری اسلامی بدبختیم. آره … نفس عمیق بکش و بگو آره … تویی که آواره شدی و داری یک گوشه دنیا تنها و دور از خانواده و کشورت درس میخونی باید بفهمی بدبختی ما چیه و عاملش کیه. امروز عصر که عکسهای سفارت رو دیدم ترسیدم. از این توحشی که هنوز در عدهای وجود داره ترسیدم. که سی سال است عقلشان تغییر نکرده. مثل همان سلطنتطلبهایی که از پشت میزشان فحش میدهند و دلشان خنک میشود. اینها چقدر به هم شبیهاند. هر دو برای خودشان شاهی دارند و هر دو گلو برای یگانگی و احدیت شاهشان پاره میکنند کف به دهان آورده غارت میکنند.
اگر اینها دانشجو بودند که جوی خیابان شریعتی با خونشان پر میشد. دانشجو کسانی بودند که ۲۵ خرداد گلهتان حمله کرد به خوابگاهشان. نه این پیرمردهای چهل ساله کودن که فرق پوستر فیلم را با سیاست تشخیص نمیدهند. اینها حتمن به مرجع تقلید احتیاج دارند. به یک آغایی که بهشان دستور بدهد. این وحوشی که من در عکسهای امروز دیدم نشانی از عقل و تدبیر و شعور در چهره نداشتند. ما خیلی بدبختیم پسر که یک اقلیت عقبماندهی متحجر دارند بر این همه جوان آزادیخواه و بافرهنگ، لگدپرانی میکنند. همهی داستان این بود که دیکتاتور میخواست یک گوشمالی به کودتاچی بدهد و آبروی دولتش را بیشتر ببرد و گوشزد کند کارها در دست خودش هست. فکر کرد این کابینهی بیسواد و حقیر کابینهی فرهیختهی بازرگان است که ۱۴ آبان استعفا داد. شب قبل از خواب یادت نره که به بزرگی این بدبختی فکر کنی و ببینی چقدر بیانتهاست. که چهار تا بیسواد و نشئه، شرافت و آبروی یک ملت را گروگان بگیرند تا چند روزی بیشتر اعلیحضرت قدرقدرت باشند. آره ما بدبختیم ... به طرز شرمآوری بدبختیم.
+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: مرغ سحر با صدای شهید هدی صابر
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید:
http://www.dreamlandblog.com/atom.xml