
بیدار شدن با صدای بانو میم لذتی دارد وصف ناشدنی. روزهای بهاری هرکدام زیباتر از قبلی از مقابلمان عبور میکنند. من دستهایش را میگیرم و بیهیچ حرفی فقط زندگی خودم را میکنم. دستهایش جادو میکند. تقسیم کردن روزها و شبها با آنکه دوستش داری احساس جالبی دارد. وقتی برای آنچه در دلت هست احتیاج نداری صحبت کنی و دوستت همهی آن را حتا کاملتر میفهمد و حس میکند، تو در آسمانها قدم میزنی. تجربه به من نشان داده این احساس ساده عاشقانه کم پیش میآید. که کسی را ملاقات کنی که همیشه آرزویش را داشتی و چیزهایی را به چشم ببینی از او، که خوابش را هم نمیدیدی. اما اینگونه زندگی غیرقابلپیشبینی به پیش میرود. مهم نیست شاید مدت طولانی هم را نبینیم،
فیستایم صدا و تصویر میفروشد به رابطهها. میشود دور بود و با هم سر به بالشت گذاشت و حرف زد. میشود دور بود اما از آنها که کنار هم میخوابند هر شب، نزدیکتر باشی. این قبالهها و محضرها نیستند که رابطه را تعریف میکنند، دل آدمهاست و دالانهای تودرتویش که در هیچ کلمهای نمیگنجد. میزان رفاقت و خندههای آخر شب است که رابطه را روی بند رخت، در شبهای بهاری پهن میکند. تجربه کردن رفاقتی اینچنینی و رابطهای اینطور عمیق، شانسی است که نصیب من شده و قدرش را میدانم. دستهایش را بو میکنم و گونههایش را میبوسم.
+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: Remember When. Alan Jackson
+ ببینید: The Notebook - Remember When
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.