من فکر میکنم کشور جهان سومی ایران دارد به یک باتلاق بدبو تبدیل میشود. یک گنداب قدیمی با سابقهی تاریخی اما متعفن. لطفن کسانی که سرشان را در برف کردهاند و هنوز با تاریخ دو هزار و خردهای سال قبل پز میدهند ادامهی نوشته را نخوانند. میهن عزیز ما پرشده از دروغ و نفرت و اخم و غضب. من نمیدانم چطور میشود در این حجم نود و هشت هزار کیلومتر مربعی زندگی کرد و حالت بهم نخورد. واقعن از ته دل به کسانی که این بوی گند را استشمام نمیکنند و خیلی عادی سوتزنان زندگی روتین خود را از سر باز میکنند حسودی میکنم. شاید آنها هم خودشان همان بو را میدهند که متوجه نمیشوند. از صبح تا شب همه به هم دروغ میگویند، از وقتی رادیو را در تاکسی آقای راننده روشن میکند و مجری لوس و مزخرف میخواهد از زندگی و یک روز جدید و تنفس هوای تازه حرف بزند تا اخبار ده و نیم شب. نود و نه درصد همهی یاوهها در رسانهها دروغ و بزرگنمایی است. اگر فکر میکنید مردم راستگویانی هستند در دام افتاده سخت در اشتباهید. مردم هم چیزی شبیه همین رسانهها. مگر میشود شما یک عادت اجتماعی را صبح تا شب مقابلت ببینی و تأثیر نگیری؟ وقتی وزیر و وکیل و نماینده مجلس و مجری و هنرپیشه و همه و همه در حال دروغ و تزویر و نیرنگاند از مردم عامه چه انتظاری دارید؟ نروند پای چوبه دار ساعت پنج صبح؟ پشت کامپیوتر نامهی خلیج فارس و کمپین ثبت نوروز در سازمان ملل را امضا نکنند؟ بعد خفهخون نگیرند برای اعدام فرزاد کمانگر و هزار هزار بدبختی که هر روز بهشان وارد میشود؟ روی دیوارهای تخت جمشید و سی و سه پل یادگاری ننویسند؟ چشم و همچشمی و پشت سر کسی حرف زدن و متلک و تجاوز و مست بیعقل شدن در انتالیا عادتشان نباشد؟
به چه دل خوش کردید شما؟ به تختهسنگهای تخت جمشید؟ به شوش؟ به نصف جهان و هنر نزد ایرانیان است و بس؟ خیلی احمقاید اگر به این جفنگیات باور داشته باشید. هنوز خود را فرزند کوروش بدانید و تاریخ نخوانده باشید که چندین بار به اجداد شما در طول تاریخ به راحتی تجاوز شد و احتمال اینکه شما یک آریایی خالص باشید به صفر میل میکند. نمیخواهد از مغولها و عربها کینه به دل بگیرید. همین الان درست زندگی کنید. همانگونه که دوست دارید با دخترتان رفتار کنند با همسرتان رفتار کنید. غیرت و تعصب را بریزید سطل آشغال و عقل و منطق را جایگزین دل تاریکتان کنید. خواهر شما یا دختر شما با هرکس که بخواهد میخوابد و لذتش را میبرد، همانطور که شما اینکار را همهی این سالها کردید. نمیخواهد دایم صبح تا شب آنها را بپایید. شما مسول ادب کردن همهی دنیا نیستید. خودتان را آدم کنید. چشمهای حریصتان را از روی اندام زنها جمع کنید. نمیخواهد داروی تقویت نیروی جنسی مصرف کنید تا شومبولتان قدر عقلتان شود، نمیخواهد بعد از عمل بینیتان به فکر عمل پستان و بعد به فکر تزریق ژل باشید. مطمئن باشید هیچ کدام به شما خوشبختی و خندهای از ته دل هدیه نمیدهند. به فکر بزرگ کردن وسعت فکرتان باشید. ببینید بقیهی مردم متمدن دنیا در چنین موقعیتی چکار میکنند؟ بوق کشدار میزنند و سرشان را از پنجره درمیآورند و چهار تا فحش میدهند؟ من تعجب میکنم از اینکه چطور بعضی در این باتلاق دست و پا میزنند و انگار نه انگار.
شاید گاهی وقتها همهی مشکلات را به گردن حکومت و دولت بیندازید و خودتان را معاف کنید اما این همان کاری است که کبکها میکنند. مردم هر کشوری با فرهنگ و سطح فکر خودشان تعیین میکنند چطور سیاستمدارانی در راس کار باشند. مردم مصر و لیبی و سوریه آستانهی درکشان متفاوت است و میزان مقاومت و شهامتشان هم همچنین. وقتی یک روحانی معروف شیعه در قم اینقدر از کتابهای مخالف سیاستهای خودشان میترسد و اینطور سریع و بدون ترس فریاد میکشد این نشان میدهد اینها چقدر از آگاهی مردم و متفاوت فکر کردن آنها میترسند. این روحانی و امثال او همان کسانی بودند که برای کشته شدن حدود هشتاد نفر انسان بیگناه سه سال پیش بعد از دروغ رسوای انتخابات لام تا کام دم برنیاوردند. جز چند تن همه کنج عافیت را ترجیح دادند. پس چند صفحه کتاب جز آگاهی و متفاوت فکر کردن، جز تعقل و فرهیختگی چه دارد که او را اینچنین برآشفته است؟ آنقدر این ماجرا بدیهی است که از توضیحاش معذرتخواهی میکنم. فقط بدانیم نه هنر نزد ایرانیان است و نه میهن جهان سومی بختبرگشته ما خاکش با بقیه نقاط دنیا متفاوت است. کمی مطالعه کنیم. کمی واقعن انسان باشیم. کمی چشمانمان را روی حقیقت باز کنیم. در این فضای مسموم نفس کشیدن هم مشکل است چه برسد به کمی آسایش و آرامش و زندگی با فراغ خاطر.
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.