November 24, 2012
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت

امروز یک سال شد. من که عاشقش بودم. چرا میم کور بود و ندید؟ این زخم‌ها … این زخم‌های کاری، این دردهای بی‌درمان خطرناک‌اند. و ما آدمیزاد‌هایی که روزی عاشق بودیم و دلمان شکسته، خطرناک‌تر از همیشه ایم. ایمانمان به عشق را که از دست داده‌ایم و دیگر چیزی نداریم تا نگرانش باشیم. سنگ‌دل می‌شویم آخرسر. از آن‌ها که تا کسی از عشق گفت پوزخند می‌زنند. سرشان را تکان می‌دهند و زیر لب چیزی می‌گویند. دست آخر از همان آدم‌ها می‌شویم. همیشه همینطور بوده. همیشه یک جای کار می‌لنگیده.

+ گوش کنید: یک شب دلی. علی‌رضا قربانی

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک


http://www.dreamlandblog.com/2012/11/24/p/12,03,47/