صدای دریا یکی از عزیزترین صداهای دنیا برای من است. مثل صدای باز شدن در وقتی کسی که دوستش داری به دیدارت میآید. دیشب همینطور که کنار اقیانوسی رویایی قدم میزدم تصمیم گرفتم صدایش را ضبط کنم. دورترها صدای چند رستوران هست که جوانهایی لاغر اندام پشت پنجرههایش نشسته بودند و به دریا نگاه میکردند. از فاصلهای که من بودم نمیتوانستم برق چشمانشان را ببینم. اما حدس میزنم چشمانی پر از امید داشتند. یا شاید از این چشمهایی که از نگاه کردن به موجهای تکرای خسته نمیشوند. من اگر خودم چند سال همینطوری روبهروی دریا بشینم و موجها را نگاه کنم هیچ وقت خسته نمیشوم. حتا شاید آخرش بگویم چه زود گذشت. اصلن کاش شغلی وجود داشت که به کسانی به دریا زل میزدند و با صدایش آرام میشدند حقوق میداد. اما چه فایده که هیچ کار این دنیا مثل آدمیزاد نیست. به این دلیل این را میگویم که همه آدم بزرگها فکر میکنند آنها که به دریا زل زدهاند و یا صدایش را ضبط میکنند انسانهای بیکاری هستند یا دارند وقتشان را تلف میکنند. این طرز فکرهاست که من را میکشد. تنها کارهایی سودمند است که آخرش رنگ یک صد دلاری دیده شود. وقتی به این فکرهای آدمبزرگها نگاه میکنم راحتتر میتوانم خودم را قانع کنم که جلوی اقیانوس بشینم و به هیچ چیز فکر نکنم. اینطوری برای خودم دلایل منطقی دارم که با آنها فرق دارم. و راستش را بخواهید هیچ چیز لذتبخشتر از فرق داشتن با این آدمهای تکراری نیست.
+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: یک بغل صدای اقیانوس
+ کامنتها باز است چون آدمبزرگها تکراری اند.
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیسبوک