از کنار اقیانوس آرام برایت مینویسم تا برسد به دستات در کوچهی اختر. دستبند سبزم به دست راستم هنوز بسته ست و در دلم انتظار روزی را میکشم که باز در توپخونه یا آزادی جمع بشیم. از پس این هزاران کیلومتر دورتر به یادت هستم. به یاد تو و آرمانهای رویاییمان که یک روز سر میرسند. خواستم بدانی فاصلهها حرفی برای گفتن ندارند وقتی دلها بهم نزدیکاند. این ماههای انتظار به قدر کفایت وقت داریم تا برای روز موعودمان برنامهریزی کنیم. همه دور هم جمع میشیم. و تو باز دستت را مشت میکنی در آسمان. باد میآید. همه برایت فریاد میکشند. یکی گوشهای نشسته گریه میکند. یکی میگوید آب برسونین. روزی که نمیشود دربارهی عظمتش چیز زیادی نوشت. فقط باید خودش سربرسد. تا این مردم تشنه، این شاخههای پژمرده را سیراب کند. چه اشکها که روان میشوند و چه خندهها از ته دل سرخواهیم داد. روزی که سیاهی و پلشتی دامنش را جمع میکند و آنچه میماند آرزوهای ماست، ملتی آزاد، انتخابات آزاد و تو که دیگر در خانهات زندانی نیستی. این روزها هم در حصر نیستی. فکر نمیکنم کسی در قلب کسانی که دوستش دارند زندانی باشد. تو به تعداد دلهایی که برایت میتپند آزادی، و آنهایی که در اوین و رجاییشهر در بنداند. شما آزادترین هستید. خواستم این را بنویسم که یادم باشد. که یادمان باشد تا وقتی سبزیم و امید در دلمان زنده است راه سبز امید را زندگی میکنیم. کاش میشد شانهات را ببوسم و در آغوش بگیرمت.
زندهباد روز آزادی مردمی که آوازشان قرار نبود اینقدر غمگین باشد.
پسر سرزمین رویایی
+ گوش کنید: شرقی غمگین. هانی نیرو
+ راز سر به مهر: چهارپاره، در ساعت پنج حصر
+ ملکوت: خمسهی ایمانی سبز
+ پیرفرزانه: در ساعت پنج حصر
+ زاویه: یک حرف ساده
+ گمشده در بزرگراه: حصربازی
+ آخرین وسوسههای من: در ساعت پنج حصر
+ خوابگرد: در ساعت پنج حصر
+ کلمه: فیلمی منتشر نشده از میرحسین
+ ببینید: از کاندیداتوری تا دومین سال حصر
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیسبوک