دوستت دارم را که گفتی کار تمام است. اقلیت میروند قاطی گروه اول و به معشوق میرسند و داستانشان قبل از یک پایان هیجانانگیز تمام میشود. اکثریت از یک عاشق بالقوه به یک موجود زندهی بیخاصیت ولی بالفعل تبدیل میشوند. آبها از آسیاب میافتد و وقتی فهمید دوستش داری خیالش راحت میشود و میروی در دریاچهی آبنمک معشوق شنا میکنی. داستانت نه تنها زود تمام نمیشود بلکه آنقدر طولانی و خستهکننده میشود که خواننده خودش کتاب را میبندد و میگذارد بالاترین طبقهی کتابخانه تا آخر دنیا خاک بخوری.
+ گوش کنید: آخر قصه، دنگشو
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیسبوک