January 02, 2014
داستان بالاترین طبقه‌ی کتابخانه

دوستت دارم را که گفتی کار تمام است. اقلیت می‌روند قاطی گروه اول و به معشوق می‌رسند و داستانشان قبل از یک پایان هیجان‌انگیز تمام می‌شود. اکثریت از یک عاشق بالقوه به یک موجود زنده‌ی بی‌خاصیت ولی بالفعل تبدیل می‌شوند. آب‌ها از آسیاب می‌افتد و وقتی فهمید دوستش داری خیالش راحت می‌شود و می‌روی در دریاچه‌ی آب‌نمک معشوق شنا می‌کنی. داستانت نه تنها زود تمام نمی‌شود بلکه آنقدر طولانی و خسته‌کننده می‌شود که خواننده خودش کتاب را می‌بندد و می‌گذارد بالاترین طبقه‌ی کتابخانه تا آخر دنیا خاک بخوری.

+ گوش کنید: آخر قصه، دنگ‌شو

+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیس‌بوک


http://www.dreamlandblog.com/2014/01/02/p/02,50,23/