من خیلی تغییر کردم این سالها. تابستان ۸۴ روزهای زیبایی بیست و پنج سالگی ام را با باد تقسیم میکردم تا امروز که شدم سی و پنج ساله و هنوز نمیدانم کجا ایستادهام و برای چه؟ که چی اصلن؟ آنقدر این سالها زود گذشت که فقط آدمهای زودباور فکر میکنند واقعن ده سال گذشته است. راستش من فکر میکنم همش دو سال بود. هیچ دلیل خاصی هم ندارم. هیچ چیزی تو این دنیا دلیلی ندارد چرا من باید دلیلی داشته باشم. دلیل داشتن فقط کار آدمهایی است که حساب همه چیز را میخواهند نگه دارند و برای هر تصمیمی با خودشان کلی فکر میکنند مبادا برایشان ضرر داشته باشد و دلیلشان کافی نباشد تا آخر راه.
چند هفتهی پیش رفتم بودم سراغ صندوق نامه برقیها شما طی همه این سالها. کلی نامهی دوست داشتنی داشتم از آدمهایی که نمیشناختمشان ولی چشمهایشان روزی به این گل و مرغها افتاده بوده است. همان نامهها همهی دلیلی است که اینجا هنوز که هنوز است نفس میکشد و از دودکش بخاریاش دود سفید اسرارآمیزی به آسمان میرود و ناپدید میشود.
من هم با همین نوشتهها بزرگ شدم و خیلی خوشحالم که آرشیو اینجا هست و روزی شاید شد گزیدهی این پستهای بی در و پیکر را کتاب کرد. داستان زندگی یک پسر رویایی ایرانی و اثر انگشت تفکرات عجیب و غریبش روی تقویم تاریخ. قصدم این است که ادامه بدهم. از اینکه تعداد بیشماری بلاگ دوست داشتنی دیگر به روز نمیشوند غمگین میشوم.
این سر دنیا نشستهام و دارم همین آهنگی را گوش میکنم که برای گرامافون امشب انتخاب کردم. شعر زیبایی دارد و نزدیک ۷۳۴ میلیون بار تا حالا آن را گوش کردهاند. فکر میکنم یک قطعهی بینظیر است. در آخرین لحظه قطعهی قبلی را تغییر دادم به: Let her Go. همیشه تصمیمات لحظهی آخری هیجان زندگی را بیشتر میکند.
قفل کامنتها را باز کردم. شما هم برای ده سالگی سرزمین رویایی برایش بنویسید.
+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: Passenger - Let Her Go
+ ببینید: Passenger - Let Her Go
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیسبوک