روزهایی که انگار کوتاه بودند و جایی پشت شمشادها قایم شدند. باید بین خواب و بیداری به آفتاب روی سنگفرشها خیره بشی و به روزهای دور فکر کنی. خاطرههای قدیم را نباید فراموش کرد. نباید بگذاری سرعت زندگی تو را دوان دوان پی خرید شیر و اجاره خانه اسیر کند. باید فکر کرد و چه لذتی دارد وقتی نگاه میکنی به اعماق تاریک کودکیهایت. روزهایی که خیلی وقت است ازشان یاد نکردی را از آن پایینها میکشی بیرون و زیر نور دوباره نگاهشان میکنی. خاکشان را میگیری و دوباره همان صدای جوی آب خیابان هفده شهریور در گوشهایت جاری میشود.
از دور حواسم به باد هست. شاخهها را در تنهایی میرقصاند. آفتاب جایش را عوض کرده و خودش را کشیده تا کنار صندلیها. صدای قطعهی دیوانه با باد قاطی میشود. نگاهشان میکنم. چایم را سر میکشم. با خودم تکرار میکنم: سه پنج تا.
+ عکس: MR Bex
+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: گروه داماهی، دیوانه
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیسبوک