یازده سال پیش مثل همین امشب. پانزدهی شهریور ۸۴ کمی از یازدهی شب گذشته بود که سرزمین رویایی را شروع کردم. هزار هشتصد و پنجاه بار پست نوشتم. چند سالی است نوشتن آنلاین آن رونق سالهای دههی هشتاد را ندارد. ما اولین نسل بلاگرهای ایرانی بودیم و فکر میکنم هنوز معدودی از آن زمان باقی ماندهایم. این روزها که مردم صبح تا شب سرشان در تلگرام است و خبرهای صد من یک غاز برای هم میفرستند کسی نمینشیند پای نوشتههای پسری در کنار اقیانوس تا از رویاهایش بداند. من اما با موجی نیامده بودم که با فرو نشستناش خداحافظی کنم. نوشتن از زندگی و تجربههایم بهترین کاری است که میتوانم انجام دهم وقتی شبهای تنهایی ساعت کمی از یازده رد شده باشد و برای خودم چای دوغزال خوشرنگی بریزم و از دیوارهای خانه موسیقی و آرامش بریزد وسط هال کوچک دنجم.
هفتهی پیش، عبدالله رانندهی جوان پاکستانی تاکسی اوبری بود که من را داشت برای دورهمی آخر هفته به مرکز شهر میرساند با سوالهای بچهگانهام سوالپیچ کردم و تا جایی که وقت بود داستان زندگیاش را پرسیدم. آنقدر زندگی پر از مشقت و سختی اما همراه با عشق و مهربانی داشت که دلم میخواست چند ساعت پای حرفهای شیرینش با نگاه عجیبش به دنیا بشینم و آبجوی تگریام را به سلامتی این قلب مهربان سربکشم. همهی ما هر روز در معرض آدمهای جادویی قرار میگیریم با کلی داستانهای هیجانانگیز. من سعی میکنم تا جایی که وقت میکنم داستان زندگی و رویاهایم را اینجا بنویسم شاید سالها بعد، یک روز جمعهی آفتابی کمی بعد از یازده ظهر تصمیم گرفتم همهی این داستانها را ترجمه و چاپ کنم تا آدمهای بیشتری سرگذشت پسرک رویایی را اینبار روی کاغذ بخوانند.
این پست را به بهانهی یازدهمین سالگرد سرزمین رویایی کمی بعد از یازده شب از کنار اقیانوس برای همهی خوانندههایی نوشتم که هنوز از خواندن نوشتههای کوتاه و داستانهای جادویی بی سر و ته لذت میبرند. چای یا قهوهی آخر شبمان را بریزیم و هر جای دنیا هستید به سلامتی خودمان مینوشیم به سلامتی سرزمین رویایی یازده ساله با صدای مهربان مایکل بوبله و اجرای زندهای از Sway
+کامنتها باز است برای یازده سالگی سرزمین رویایی اگر حرفی دارید بنویسید
+ با گرامافون سرزمین رویایی گوش کنید: Sway - Michael Buble. Live
+ اگر سرزمین رویایی برایتان فیلتر است، عضو فید آن شوید.
+ سرزمین رویایی در فیسبوک