سرزمین رویایی:

پدرام جان:
درست کردم. ممنونم از تذکرت :)

you are right, small people are ruling the world

...:

نسل سوخته
....

در پست بالا ایمان ملکی درست‌تر است رفیق...

آره! واقعن نکبته. باور می کنيم. حالم به هم می خوره از اين کاراشون.

سال‌هاي ابري:

برا منم اتفاق افتاده، البته به همراه داشتن مقداري ريش هميشه مشكل گشا بوده. جالبه برام كه اين گروه‌ها از كجا مجوز مي‌گيرن، چون‌كه هيچ‌وقت حرفي از مجوز يا دستور براي بازرسي گفته نمي‌شه! اگه به بيسيم و لباسه كه با هزينه كمي مي‌شه هر دو رو تهيه كرد و برا خودت يه ايست بازرسي شخصي درست كرد

اعصاب خورد کنه . حق داری.

متاسفم برای تويی که بايد تحمل کنی و مايی که تحملمون تموم شد و ترک وطن کرديم.

لعنتيها ....من فکر ميکردم الان ديگه نمی گردند .....زمانی که ما جوونتر بوديم چه پوستی از سر همه ميکندند ....خيلی بد بود ...خيلييی بدددد ...

حميد:

----- حذف شد ----------

IP Address: 85.133.168.38

سحر:

تجربه بدتری هم داشته ام. ما رو از ماشين پياده کردند ، اسلحه هاشون رو سمت ما نشونه گرفتند و ساک ها و چمدان هامون رو گشتند. البته طرف ما يک افسر درشت هيکل بود و به خاطر سرعت زياد افتاده بودند دنبالمون!

اين جور تحقيرها رو از دوران مدرسه تو ذهن ما جاانداختن. و اين برای دخترها سخت تر بود.
کيف گشتن و غيره و ذالک به کنار٬ تصورشو بکن که دختر ۱۶-۱۷ ساله رو صدا کنن٬ناخن هاشو چک کنن (ديگه که ربطی به بهداشت نمی تونست داشته باشه؟) يا دستشونو بذارن زير چونه اش٬ سرشو بیارن بالا که خدای نکرده تغيير خاصی تو صورتش نداده باشه..
حال آدم به هم می خوره..

گاهی که با اين صحنه مواجه ميشم علی رغم مشکل نداشتن فکر ميکنم الان منو بازداشت ميکنن

آره نکبتهُ ولی می گذره.

حالا خوبه در اوایل انقلاب کودک بودی و چنین تجربه تلخی را اینچنین تجربه نکردی....
البته این بار که ایران بودم و از اصفهان با ماشین به یزد میرفتیم*البته با یکی از دوستان پسر م*، تنها ماشین را گشتند و هیچ پرسش دیگری نداشتند.
روزگار عریبیست نازنین...




Blog Design Studios